المساعد الشخصي الرقمي

مشاهدة النسخة كاملة : تعليم اللغة الفارسية 2


حبیب عساکره
12-12-2011, 09:35 PM
أسعد الله أوقاتكم بكلّ خير وأهلاً وسهلا

- مرحبا ً=سلام
- السيد=آقا
- انت=شما
- تكون=هستيد
- اجنبي=خارجى
- ايراني= ايرانى
- أين=كجا
- انا=من هستم
- نعم=بله
- اسم=اسم
- اسمك=اسم شما
- ما هو=چيه
- اسمي علي=اسم من عَلي ِ
- مع السلامة=خدا حافظ
- في امان الله=خدا نگهدار
************

بعدما كررت الكلمات، انتبه الى الحوار بين علي ومحمد في مطعم الجامعة...
- على: سلام آقا.
- السلام عليكم سيدي.
- محمد: وعليكم السلام.
- على: آيا شما خارجي هستيد؟
- هل انتَ اجنبي؟
- محمد: بله، من مصرى هستم، آيا شما ايرانى هستيد؟
- نعم، انا مصري- وهل انتَ ايراني؟
- على: بله من ايرانى هستم.
- نعم، انا ايراني.
- محمد: اسم شما چيه؟
- ما اسمك؟
- على: اسم من على ِ، اسم شما چيه؟
- اسمي علي، ما اسمك؟
- محمد: اسم من محمدِ.
- اسمي محمد.
استمعتم الى الحوار بين علي ومحمد مرتين، استمعوا اليه مرة اخرى، ولكن هذه المرة بالفارسية فقط، حاولوا ان تكرروه...
- على: سلام آقا.
- محمد: سلام.
- على: شما خارجى هستيد؟
- محمد: بله من مصرى هستم، شما ايرانى هستيد؟
- على: بله من ايرانى هستم.
- محمد: اسم شما چيه؟
- على: اسم من على ِ، اسم شما چيه؟
- محمد: اسم من محمدِ.
علي ومحمد يتكلمان مع بعضهما قليلاً، وبعد تناول الطعام يودعان بعضهما ويخرجان من المطعم، يقول محمد لعلي:
- محمد: استودعك الله سيد علي.
- خدا حافظ على آقا!
- على: خدا حافظ!
- استودعك الله.
- استمعوا الآن الى الحوار بالفارسية فقط...
- محمد: خدا حافظ على آقا!
- على: خدا نگهدار.

المفردات: الجزء الاول

وضع = وضعيت
هل لديك معلومات؟ آيا اطلاع داري؟
ألفان وخمس مائة سنة = دو هزار وپانصد سال
كانوا يحكمون= حكومت مي كردند
أشهر= معروفترين
نمط = شيوه
كان رائجاً= رايج بوده است
رزمة= بسته
كان قد أحدث= ايجاد كرده بود
شبكة بريدية= شبكه پستي
آمن = ايمن
*******
الحوار: الجزء الاول.

سعيد: آيا در مورد حكومت هخامنشيان ووضعيت ايران در آن زمان، اطلاعي داري؟
سعيد: هل لديك معلومات حول حكومة الإخمينيين ووضع ايران في ذلك الزمان؟
محمد: بله. مي دانم كه هخامنشيان دو هزار وپانصد سال پيش بر ايران حكومت مي كردند.
محمد: نعم. أعلم أنّ الإخمينييين كانوا يحكمون إيران قبل ألفين وخمس مئة سنة.
سعيد: كوروش، معروف ترين پادشاه آن دوره است. در زمان او، پست به شيوه امروزي رايج بوده است.
سعيد: كورش، أشهر ملوك ذلك العصر. في عصره كان البريد رائجاً علي نمط يومنا هذا.
محمد: چگونه؟
محمد: كيف؟
سعيد: مي داني كه ايران در زمان هخامنشيان بسيار بزرگتر از ايران امروز بوده است.
سعيد: تعلم أنّ إيران في زمن الإخمينيين كانت أكبر بكثير من ايران اليوم.
محمد: پس براي ارسال نامه ها وبسته ها، شبكه پستي ايجاد كرده بودند؟
محمد: إذن لأجل إرسال الرسائل والرزم، كانوا قد أحدثوا شبكة بريدية؟
سعيد: بله. مهمتر از همه، نامه هاي اداري وحكومتي بود. براي ارسال نامه ها، راههاي ايمن ومناسب، لازم بود.
سعيد: أجل. أهمّ من كلّ شيء، الرسائل الإدارية والحكومية. ولأجل إرسال الرسائل، كانت هناك حاجة إلي طرق آمنة ومناسبة.
*******
المفردات: الجزء الثاني

تريد أن تتحدّث= مي خواهي صحبت كني
الطريق الملكي= جاده شاهي
أمر= فرمان
ألفان وأربعمائة كيلومتر= دو هزارو چهارصد كيلومتر
كان طويلاً= طولاني بود
لا عجب فيه= تعجبي ندارد
كان يصل= متصل مي كرده است
*******
الحوار: الجزء الثاني.

محمد: فهميدم، مي خواهي درباره راه هاي ايران حرف بزني.
محمد: فهمتُ، أنّك تريد أنّ تتحدث عن الطرق الإيرانية.
سعيد: بله. مهمترين ومعروف ترين راه باستاني ايران، جاده شاهي نام دارد.
سعيد: أجل. أهم وأشهر الطرق الإيرانية القديمة، هو الجادّة الملكية.
محمد: آيا اين جاده مخصوص پادشاهان هخامنشي بوده است؟
محمد: هل هذه الجادّة كانت خاصّة بملوك الإخمينيين؟
سعيد: نه. شايد به اين دليل به آن جاده شاهي مي گفتند كه به فرمان كوروش ساخته شده است. طول اين جاده 2400 كيلومتر بوده است.
سعيد: لا. ربّما كانوا يطلقون علي هذه الجّادة اسم الجادّة الملكيّة، لأنّها أنشئت بأمر من كورش. كان طول هذه الجادّة ألفين وأربعمائة كيلومتر.
محمد: اين راه چقدر طولاني بوده! البته تعجبي ندارد، چون ايران در آن زمان بسيار بزرگ بوده است.
محمد: كم كان طويلاً هذا الطريق! طبعاً لا عجب في ذلك، لأنّ إيران كانت وسيعة جدّاً في ذلك الزمن.
سعيد: بله. اين راه يكي از بندرهاي يونان را به شهر سارد در ايران متصل مي كرده است.
سعيد: أجل. هذا الطريق كان يصل أحد المواني اليونانية بمدينة سارد الإيرانية.
*******
ندعوكم الآن مستمعينا الأعزاء للإستماع إلي الحوار بالفارسية.

سعيد: آيا در مورد حكومت هخامنشيان ووضعيت ايران در آن زمان، اطلاعي داري؟
محمد: بله. مي دانم كه هخامنشيان دو هزار وپانصد سال پيش بر ايران حكومت مي كردند.
سعيد: كوروش، معروف ترين پادشاه آن دوره است. در زمان او، پست به شيوه امروزي رايج بوده است.
محمد: چگونه؟
سعيد: مي داني كه ايران در زمان هخامنشيان بسيار بزرگتر از ايران امروز بوده است.
محمد: پس براي ارسال نامه ها وبسته ها، شبكه پستي ايجاد كرده بودند؟
سعيد: بله. مهمتر از همه، نامه هاي اداري وحكومتي بود. براي ارسال نامه ها، راههاي ايمن ومناسب، لازم بود.
محمد: فهميدم، مي خواهي درباره راه هاي ايران حرف بزني.
سعيد: بله. مهمترين ومعروف ترين راه باستاني ايران، جاده شاهي نام دارد.
محمد: آيا اين جاده مخصوص پادشاهان هخامنشي بوده است؟
سعيد: نه. شايد به اين دليل به آن جاده شاهي مي گفتند كه به فرمان كوروش ساخته شده است. طول اين جاده 2400 كيلومتر بوده است.
محمد: اين راه چقدر طولاني بوده! البته تعجبي ندارد، چون ايران در آن زمان بسيار بزرگ بوده است.
سعيد: بله. اين راه يكي از بندرهاي يونان را به شهر سارد در ايران متصل مي كرده است.

حبیب عساکره
14-12-2011, 12:57 AM
السلام علیکم

محمد: علی! تو کجايی هستی؟
محمد: علي! من أين انت؟
علی: من شيرازی هستم. خانواده من در شيراز هستند.
علي: أنا شيرازي. أسرتي في شيراز.
محمد: پدر تو چه کاره است؟
محمد: ما هي مهنة والدک؟
علی: پدرم پليس است.
علي: والدي شرطي.
محمد: مادرت چه کار مى کند؟
محمد: ماذا تعمل والدتک؟
علی: او خانه دار است.
علي: هي ربة بيت.
محمد: مادر من کار مى کند. او مترجم است.
محمد: والدتي تعمل. هي مترجمة.
علی: پدرت چه کاره است؟
علی: ما هي مهنة والدک؟
محمد: پدرم معلم است. اين عکس خانواده من است.
محمد: والدي معلم. هذه صورة أسرتي.
استمعوا مرة اخری الى الحوار بين محمد وعلي:
محمد: علی! تو کجايی هستی؟
محمد: علي! من أين انت؟
علی: من شيرازی ‌هستم. خانواده من در شيراز هستند.
علي: أنا شيرازي. أسرتي في شيراز.
محمد: پدر تو چه کاره است؟
محمد: ما هي مهنة والدک؟
علی: پدرم پليس است.
علي: والدي شرطي.
محمد: مادرت چه کار می کند؟
محمد: ماذا تعمل والدتک؟
علی: او خانه دار است.
علي: هي ربة بيت.
محمد: مادر من کار مى کند. او مترجم است.
محمد: والدتي تعمل. هي مترجمة.
علی: پدرت چه کاره است؟
علي: ما هي مهنة والدک؟
محمد: پدرم معلم است. اين عکس خانواده من است.
محمد: والدي معلم. هذه صورة أسرتي.
يأخذ علي الصورة من محمد. فهي صورة عائلية صغيرة و ينظر علي الی الصورة و يسأل محمداً:
علی: اين آقا پدرت است؟
علی: هذا السيد والدک؟
محمد: بله. اين آقا پدرم است. او معلم است.
محمد: نعم. هذا السيد والدي. هو معلم.
علی: اين خانم مادرت است؟
علي: هذه السيدة والدتک؟
محمد: نه او مادربزرگم است. اين خانم مادرم است.
محمد: لا هي جدّتي. هذه السيدة والدتي.
علی: و اين دختر، خواهرت است؟
علي: وهذه الفتاة أختک؟
محمد: بله اين خواهرم است. او دانش آموز است.
محمد: نعم. هذه أختي. هي تلميذة.
استمعوا الی الحوار مرة اخری.
علی: اين آقا پدرت است؟
علي: هذا السيد والدک؟
محمد: بله. اين آقا پدرم است. او معلم است.
محمد: نعم. هذا السيد والدي. هو معلم.
علی: اين خانم مادرت است؟
علي: هذه السيدة والدتک؟
محمد: نه او مادر بزرگم است. اين خانم مادرم است.
محمد: لا هي جدّتي. هذه السيدة والدتي.
علی: و اين دختر، خواهرت است؟
علي: وهذه الفتاة أختک؟
محمد: بله اين خواهرم است. او دانش آموز است.
محمد: نعم. هذه اختي. هي تلميذة.
ينظر علي الى الصورة ثم يسلمها لمحمد ويطلب منه ان يريها لبومه في الغرفة. يضع محمد الصورة في حقيبته ويذهبان الی الغرفة للاستراحة لانهما يشعران بالتعب کثيراً. الی اللقاء والسلام عليکم ورحمة الله و برکاته.

شيعية بحت
16-01-2012, 11:40 PM
متشكرم خيلى ممنونم ....