نسايم
15-10-2009, 03:20 AM
اللهم صل على محمد وآل محمد وعجل فرجهم
...هذه اسامى و اوصاف و القاب حضرت الامام روحي له الفداء المترجمة للفارسية
بقيّة اللّه: باقيمانده خدا در زمين.
خليفة اللّه: جانشين خدا در ميان خلايق.
وجه اللّه: مظهر جمال وجلال خدا، سمت و سوى الهى كه اولياى حق رو به او دارند.
باب اللّه: دروازه همه معارف الهى، درى كه خدا جويان براى ورود به ساحت قدس الهى، قصدش مى كنند.
داعى اللّه: دعوت كننده الهى، فرا خواننده مردم به سوى خدا، منادى راستين هدايت الى اللّه.
سبيل اللّه: راه خدا، كه هركس سلوكش را جز در راستاى آن قرار دهد سر انجامى جز هلاكت نخواهد داشت.
ولى اللّه: سر سپرده به ولايت خدا و حامل ولايت الهى، دوست خدا.
حجة اللّه: حجّت خدا، برهان پروردگار، آن كس كه براى هدايتِ در دنيا، و حسابِ در آخرت به او احتجاج مى كنند.
نور اللّه: نور خاموشى ناپذير خدا، ظاهر كننده همه معارف و حقايق توحيدى، مايه هدايت رهجويان.
عين اللّه: ديده بيدار خدا در ميان خلق، ديدبان هستى، چشم خدا در مراقبت كردار بندگان.
سلالة النّبوّة: فرزند نبوّت، باقيمانده نسل پيامبران.
خاتم الاوصياء: پايان بخش سلسله امامت، آخرين جانشين پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم).
علم الهدى: پرچم هدايت، رايت هميشه افراشته در راه اللّه، نشان مسير حقيقت.
سفينة النّجاة: كشتى نجات، وسيله رهايى از غرقاب ضلالت، سفينه رستگارى.
عين الحيوة: چشمه زندگى، منبع حيات حقيقى.
القائم المنتظر: قيام كننده مورد انتظار، انقلابى بى نظيرى كه همه صالحان چشم انتظار قيام جهانى اويند.
العدل المشتهر: عدالت مشهور، تحقق بخش عدالت موعود.
السيف الشاهر: شمشير كشيده حق، شمشير از نيام بر آمده در اقامه عدل و داد.
القمر الزّاهر: ماه درخشان، ماهتاب دلفروز شبهاى سياه فتنه و جور.
شمس الظلاّم: خورشيد آسمان هستى ظلمت گرفتگان، مهر تابنده در ظلمات زمين.
ربيع الأنام: بهار مردمان، سر فصل شكوفايى انسان، فصل اعتدال خلايق.
نضرة الأيّام: طراوت روزگار، شادابى زمان، سرّ سرسبزى دوباره تاريخ.
الدين المأثور: تجسّم دين، تجسيد آيين بر جاى مانده از آثار پيامبران، خودِ دين، كيان آيين، روح مذهب.
الكتاب المسطور: قرآن مجسّم، كتاب نوشته شده با قلم تكوين، معجزه پيامبر در هيئت بشرى.
صاحب الأمر: دارنده ولايت امر الهى، صاحب فرمان و اختياردار شريعت.
صاحب الزمان: اختيار دارِ زمانه، فرمانده كل هستى به اذن حق.
مطهّر الأرض: تطهير كننده زمين كه مسجد خداست، از بين برنده پليدى و ناپاكى از بسيط خاك.
ناشر العدل: برپا دارنده عدالت، بر افرازنده پرچم عدل و داد در سراسر گيتى.
مهدى الامم: هدايتگر همه امّت ها، راه يافته راهنماى همه طوايف بشريت.
جامع الكَلِم: گردآورنده همه كلمه ها بر اساس كلمه توحيد، وحدت بخش همه صفها.
ناصر حق اللّه: ياريگر حقِ خدا، ياورِ حقيقت.
دليل ارادة اللّه: راهنماى مردم به سوى مقاصد الهى، راه بلد و راهبر انسانها در راستاى اراده خداوند.
الثائر بأمر اللّه: قيام كننده به دستور الهى، بر انگيخته به فرمان پروردگار، شورنده بر غير خدا به امر خدا.
محيى المؤمنين: احياگر مؤمنان، حياتبخش دلهاى اهل ايمان.
مبير الكافرين: نابود كننده كافران، درهم شكننده كاخ كفر، هلاك كننده كفار.
معزّ المؤمنين: عزّت بخش مؤمنان، ارزش دهنده اهل ايمان.
مذلّ الكافرين: خوار كننده كافران، درهم شكننده جبروتِ كفر پيشگان.
منجى المستضعفين: نجات دهنده مستضعفان، رهايى بخش استضعاف كشيدگان.
سيف اللّه الّذى لاينبو: شمشير قهر خدا كه كندى نپذيرد.
ميثاق اللّه الّذى أخذه: پيمان بندگى خدا كه از بندگان گرفته شده.
مدار الدهر: مدار روزگار، محور گردونه وجود، مركز پيدايش زمان.
ناموس العصر: نگهدارنده زمان، كيان هستى دوران.
كلمة اللّه التامه: كلمه تامّه خداوند، حجّت بالغه الهى.
تالى كتاب اللّه: تلاوت كننده كتاب خدا، قارى آيات كريمه قرآن.
وعداللّه الّذى ضمنه: وعده ضمانت شده خدا، پيمان تخلّف ناپذير الهى.
رحمة اللّه الواسعة: رحمت بى پايان خدا، لطف و رحمت بى كرانه پروردگار رحمت گسترده حق.
حافظ اسرار رب العالمين: نگهبان اسرار پروردگار، حافظ رازهاى ربوبى.
معدن العلوم النبويّه: گنجينه دانش هاى پيامبرى ـ خزانه معارف نبوى.
نظام الدين: نظام بخش دين.
يعسوب المتقين: پيشواى متقين.
معزّ الاولياء: عزت بخش ياران.
مذلّ الأعداء: خوار كننده دشمنان.
وارث الانبياء: ميراث بر پيامبران.
نور ابصار الورى: نور ديدگان خلايق.
الوتر الموتور: خونخواه شهيدان.
كاشف البلوى: بر طرف كننده بلاها.
المعد لقطع دابر الظلمه: مهيّا شده براى ريشه كن كردن ظالمان.
المنتظر لاقامة الأمت و العوج: مورد انتظار براى از بين بردن كژيها و نادرستى ها.
المترجى لازالة الجور و العدوان: مورد آرزو براى بر طرف كردن ستم و تجاوز.
المدّخّر لتجديد الفرائض و السنن: ذخيره شده براى تجديد واجبات و سنن الهى.
المؤمّل لاِحياء الكتاب وحدوده: مورد اميد براى زنده ساختن دوباره قرآن و حدود آن.
جامع الكلمة على التقوى: گرد آورنده مردم بر اساس تقوى.
السبب المتصل بين الأرض و السماء: واسطه بين آسمان و زمين، كانال رحمت حق بر خلق.
صاحب يوم الفتح و ناشرراية الهدى: صاحب روز پيروزى و بر افرازنده پرچم هدايت.
مؤلف شمل الصلاح و الرضا: الفت دهنده دلها بر اساس رضايت و درستكارى.
الطالب بدم المقتول بكربلا: خونخواه شهيد كربلا.
المنصور على من اعتدى عليه وافترى: يارى شده عليه دشمنان وافترا زنندگان.
المضطرّ الّذى يجاب اذا دعى: پريشان و درمانده اى كه چون دعا كند دعايش مستجاب شود.
التماس دعا
...هذه اسامى و اوصاف و القاب حضرت الامام روحي له الفداء المترجمة للفارسية
بقيّة اللّه: باقيمانده خدا در زمين.
خليفة اللّه: جانشين خدا در ميان خلايق.
وجه اللّه: مظهر جمال وجلال خدا، سمت و سوى الهى كه اولياى حق رو به او دارند.
باب اللّه: دروازه همه معارف الهى، درى كه خدا جويان براى ورود به ساحت قدس الهى، قصدش مى كنند.
داعى اللّه: دعوت كننده الهى، فرا خواننده مردم به سوى خدا، منادى راستين هدايت الى اللّه.
سبيل اللّه: راه خدا، كه هركس سلوكش را جز در راستاى آن قرار دهد سر انجامى جز هلاكت نخواهد داشت.
ولى اللّه: سر سپرده به ولايت خدا و حامل ولايت الهى، دوست خدا.
حجة اللّه: حجّت خدا، برهان پروردگار، آن كس كه براى هدايتِ در دنيا، و حسابِ در آخرت به او احتجاج مى كنند.
نور اللّه: نور خاموشى ناپذير خدا، ظاهر كننده همه معارف و حقايق توحيدى، مايه هدايت رهجويان.
عين اللّه: ديده بيدار خدا در ميان خلق، ديدبان هستى، چشم خدا در مراقبت كردار بندگان.
سلالة النّبوّة: فرزند نبوّت، باقيمانده نسل پيامبران.
خاتم الاوصياء: پايان بخش سلسله امامت، آخرين جانشين پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم).
علم الهدى: پرچم هدايت، رايت هميشه افراشته در راه اللّه، نشان مسير حقيقت.
سفينة النّجاة: كشتى نجات، وسيله رهايى از غرقاب ضلالت، سفينه رستگارى.
عين الحيوة: چشمه زندگى، منبع حيات حقيقى.
القائم المنتظر: قيام كننده مورد انتظار، انقلابى بى نظيرى كه همه صالحان چشم انتظار قيام جهانى اويند.
العدل المشتهر: عدالت مشهور، تحقق بخش عدالت موعود.
السيف الشاهر: شمشير كشيده حق، شمشير از نيام بر آمده در اقامه عدل و داد.
القمر الزّاهر: ماه درخشان، ماهتاب دلفروز شبهاى سياه فتنه و جور.
شمس الظلاّم: خورشيد آسمان هستى ظلمت گرفتگان، مهر تابنده در ظلمات زمين.
ربيع الأنام: بهار مردمان، سر فصل شكوفايى انسان، فصل اعتدال خلايق.
نضرة الأيّام: طراوت روزگار، شادابى زمان، سرّ سرسبزى دوباره تاريخ.
الدين المأثور: تجسّم دين، تجسيد آيين بر جاى مانده از آثار پيامبران، خودِ دين، كيان آيين، روح مذهب.
الكتاب المسطور: قرآن مجسّم، كتاب نوشته شده با قلم تكوين، معجزه پيامبر در هيئت بشرى.
صاحب الأمر: دارنده ولايت امر الهى، صاحب فرمان و اختياردار شريعت.
صاحب الزمان: اختيار دارِ زمانه، فرمانده كل هستى به اذن حق.
مطهّر الأرض: تطهير كننده زمين كه مسجد خداست، از بين برنده پليدى و ناپاكى از بسيط خاك.
ناشر العدل: برپا دارنده عدالت، بر افرازنده پرچم عدل و داد در سراسر گيتى.
مهدى الامم: هدايتگر همه امّت ها، راه يافته راهنماى همه طوايف بشريت.
جامع الكَلِم: گردآورنده همه كلمه ها بر اساس كلمه توحيد، وحدت بخش همه صفها.
ناصر حق اللّه: ياريگر حقِ خدا، ياورِ حقيقت.
دليل ارادة اللّه: راهنماى مردم به سوى مقاصد الهى، راه بلد و راهبر انسانها در راستاى اراده خداوند.
الثائر بأمر اللّه: قيام كننده به دستور الهى، بر انگيخته به فرمان پروردگار، شورنده بر غير خدا به امر خدا.
محيى المؤمنين: احياگر مؤمنان، حياتبخش دلهاى اهل ايمان.
مبير الكافرين: نابود كننده كافران، درهم شكننده كاخ كفر، هلاك كننده كفار.
معزّ المؤمنين: عزّت بخش مؤمنان، ارزش دهنده اهل ايمان.
مذلّ الكافرين: خوار كننده كافران، درهم شكننده جبروتِ كفر پيشگان.
منجى المستضعفين: نجات دهنده مستضعفان، رهايى بخش استضعاف كشيدگان.
سيف اللّه الّذى لاينبو: شمشير قهر خدا كه كندى نپذيرد.
ميثاق اللّه الّذى أخذه: پيمان بندگى خدا كه از بندگان گرفته شده.
مدار الدهر: مدار روزگار، محور گردونه وجود، مركز پيدايش زمان.
ناموس العصر: نگهدارنده زمان، كيان هستى دوران.
كلمة اللّه التامه: كلمه تامّه خداوند، حجّت بالغه الهى.
تالى كتاب اللّه: تلاوت كننده كتاب خدا، قارى آيات كريمه قرآن.
وعداللّه الّذى ضمنه: وعده ضمانت شده خدا، پيمان تخلّف ناپذير الهى.
رحمة اللّه الواسعة: رحمت بى پايان خدا، لطف و رحمت بى كرانه پروردگار رحمت گسترده حق.
حافظ اسرار رب العالمين: نگهبان اسرار پروردگار، حافظ رازهاى ربوبى.
معدن العلوم النبويّه: گنجينه دانش هاى پيامبرى ـ خزانه معارف نبوى.
نظام الدين: نظام بخش دين.
يعسوب المتقين: پيشواى متقين.
معزّ الاولياء: عزت بخش ياران.
مذلّ الأعداء: خوار كننده دشمنان.
وارث الانبياء: ميراث بر پيامبران.
نور ابصار الورى: نور ديدگان خلايق.
الوتر الموتور: خونخواه شهيدان.
كاشف البلوى: بر طرف كننده بلاها.
المعد لقطع دابر الظلمه: مهيّا شده براى ريشه كن كردن ظالمان.
المنتظر لاقامة الأمت و العوج: مورد انتظار براى از بين بردن كژيها و نادرستى ها.
المترجى لازالة الجور و العدوان: مورد آرزو براى بر طرف كردن ستم و تجاوز.
المدّخّر لتجديد الفرائض و السنن: ذخيره شده براى تجديد واجبات و سنن الهى.
المؤمّل لاِحياء الكتاب وحدوده: مورد اميد براى زنده ساختن دوباره قرآن و حدود آن.
جامع الكلمة على التقوى: گرد آورنده مردم بر اساس تقوى.
السبب المتصل بين الأرض و السماء: واسطه بين آسمان و زمين، كانال رحمت حق بر خلق.
صاحب يوم الفتح و ناشرراية الهدى: صاحب روز پيروزى و بر افرازنده پرچم هدايت.
مؤلف شمل الصلاح و الرضا: الفت دهنده دلها بر اساس رضايت و درستكارى.
الطالب بدم المقتول بكربلا: خونخواه شهيد كربلا.
المنصور على من اعتدى عليه وافترى: يارى شده عليه دشمنان وافترا زنندگان.
المضطرّ الّذى يجاب اذا دعى: پريشان و درمانده اى كه چون دعا كند دعايش مستجاب شود.
التماس دعا