melika
23-05-2007, 09:46 PM
كانَ عندَ رجلٍ بقرةٌ و كانَ يَحلِبها و يَمزَجُ لَبَنها با لماءِ ،
ثُمَّ يذهَبُ باللَّبَن لِيَبِيعه لِلناسِ مغشوشاً .
وفي يومٍ أتَي علي البقرة سيلٌ فَأغرَقَها فَحَزنَ صاحبُها حَزناً
شديداً .
فقال وَلَده : لا تَََحزَن ، فالماءُ الذي وَضَعتَهُ في اللَّبن قَد
تَجَمَّعَ اليومَ فأغرَقَ البقرة .
"مردي گاو ماده اي داشت.شير او را مي دوشيد و شير را با آب مي آميخت و
سپس شير را مي برد تا آن را به صورت مخلوط با آب به مردم بفروشد.روزي
بر گاو سيلي جاري شد و او را غرق كرد.صاحب گاو به شدت ناراحت شد.فرزندش
به او گفت :ناراحت نباش.آب هايي كه در شير مي ريختي جمع شده بود و
امروز گاو را غرق كرد."
ثُمَّ يذهَبُ باللَّبَن لِيَبِيعه لِلناسِ مغشوشاً .
وفي يومٍ أتَي علي البقرة سيلٌ فَأغرَقَها فَحَزنَ صاحبُها حَزناً
شديداً .
فقال وَلَده : لا تَََحزَن ، فالماءُ الذي وَضَعتَهُ في اللَّبن قَد
تَجَمَّعَ اليومَ فأغرَقَ البقرة .
"مردي گاو ماده اي داشت.شير او را مي دوشيد و شير را با آب مي آميخت و
سپس شير را مي برد تا آن را به صورت مخلوط با آب به مردم بفروشد.روزي
بر گاو سيلي جاري شد و او را غرق كرد.صاحب گاو به شدت ناراحت شد.فرزندش
به او گفت :ناراحت نباش.آب هايي كه در شير مي ريختي جمع شده بود و
امروز گاو را غرق كرد."