[بغداديه]

اقتباس : المشاركة الأصلية كتبت بواسطة melika [ مشاهدة المشاركة ]

وقتی راه می روی و انتظار دیدارش را میکشی و می دانی که دیداری در پیش نیست خدای من چه عذاب آوره آن لحظه که با خودت تنها می شوی و با تمام وجودت اشک می ریزی و با شانه های لرزان می گویی عزیزم چقدر دلم برات تنگ شده.. واقعا سخته ، خیلیم سخته وقتی دلتنشگون میشی وقتی انتظارشونو می کشی وقتی چشم به راهشون باشی ولی هرگز زمان به عقب بر نمی گردد وآنهائی که رفتند ، رفتند وهرگز بر نمی گردند اما یاد وخاطرشون همیشه نورانی بخش تمام خاطرات ماست وتا ابد در دل ما خواهند موند وهیچوقت از یاد نمی روند مرسی عزیز دلم بغدادیه دست درد نکنه بسیار عالی بود امیدوارم هیچوقت دلتنگ عزیزی نباشی وهمیشه چشمت به دیدار رویشون روشن باشه

دوست و خواهر عزیزم ملیکا

خیلی خوشحالم که اسمت را بر روی صفحه متواضعم میبینم

بله همینطور که گفتید هرگز زمان به عقب بر نمی گردد و هیچ چاره ای هم نداریم جز اینکه با یاد و خاطره هایشان زندگی کنیم

ملیکا جان از وسام تمیزی که بر روی موضوع متواضعم گذاشته ای بسیار متشکرم
امیدوارم که بتوانم همیشه بهترین موضوع ها را در تمام تالارهای انا شیعی ارائه بدم

بدرود مهربانم
بغدادیه