[بغداديه]

شعر هاي متفرقه

یک عمر مرا دلبسته کردی
مرا از خانه ام آواره کردی

تو روشن کردی آتش در درونم
چه جنگی را گلم همراه کردی

__________

بسته به چشمان تو جانم شده
دل کندن ز تو ابر دو چشمانم شده

جان منی ای رگ و خون و امید
دیدن تو آرامش روح و روانم شده

__________

عمریست که دل را به شقایق دادم
دل پیر تو شد جان به دقایق دادم

عمری به دنبال تو ای عشق دویدم
دردی ست جدایی که دل را به حقایق دادم

__________

ای دل تو مرا خوار و پریشان کردی
تو بودی که مرا عاشق و حیران کردی

بعد از آن دلبر شیرین که نشد قسمت ما
باز تو بودی که مرا مست و غزل خوان کردی

__________

چه شبها با خیالت خواب رفتم
به دنبال دل بی تاب رفتم

چه شبها در به در در آسمان ها
به دنبال تو ای مهتاب رفتم

در آخر گفتم ای دل غافلی تو
در بیابان بودم و به دنبال سراب رفتم

__________

دیشب از بس که به دریای غمت ناله شدم
تا خود صبح چون ابر بهارانه شدم
تا سپیده با خیالت تو به سر بردم دوست
در خواب تو را دیدم و دیووانه شدم

__________

دیشب که به دریای خیال تو پریشان بودم
سوی ساحل امید تو گریان بودم
من که دل بسته کوی تو شدم ای گل ناز
تا خود صبح پر از اشک بهاران بودم
__________

به دریای خیال تو دیشب گرفتار شدم
در هجوم موج غم ها اسیر و بیمار شدم
دیشب دوباره باران بارید و من
غرق در اشک و تب دار شدم
__________

نالیدم از عشق خدا تو را دوا داد به من
گفتم که بیمارم و او تو را شفا داد به من

دل بسته روی تو شدم ای همه خوبی
هم دوا هم شفایی که خدا تو را داد به من

__________

امیدوارم که از شعرها خوشتون بیاد
و این شعرها از دست نوشته یک پسر بنام فرهاد است