العودة   منتديات أنا شيعـي العالمية منتديات أنا شيعي العالمية المنتدى العام

المنتدى العام المنتدى مخصص للأمور العامة

 
   
أدوات الموضوع انواع عرض الموضوع
Prev المشاركة السابقة   المشاركة التالية Next

الصورة الرمزية احقر مجتبي
احقر مجتبي
عضو جديد
رقم العضوية : 22070
الإنتساب : Sep 2008
المشاركات : 64
بمعدل : 0.01 يوميا

احقر مجتبي غير متصل

 عرض البوم صور احقر مجتبي

  مشاركة رقم : 1  
المنتدى : المنتدى العام
احتجاج حضرت علي عليه السلام عليه ابوبکر
قديم بتاريخ : 11-09-2008 الساعة : 03:11 PM


اين احتجاج واقعا برخي از سوالات ي که درباره به حق بودن ابوبکر هست را زير سوال مي برد و او در مقابل حضرت به افضليت علي عليه السلام به امر خلافت اقرار مي کند. انشاء الله متن عربي اين حديث نوراني را در اسرع وقت در سايت نوراني انا شيعي ارائه خواهد داد.
چهل و سه دلیل علي عليه السلام برای حقانیت خود ایراد کرد. امام ششم علیه السلام از گفته پدرش از جدش فرمود چون ابوبکر به خلافت دست پيدا کرد و مردم با او بخلافت بیعت کردند و از علی بن ابی طالب دست برداشتند ابی بکر همیشه در برابر علی خوشروئی برخوردی از خود نشان میداد ولی از آن حضرت گفتگی و دلتنگی میدید این موضوع بر ابوبکر ناگوار بود دلش میخواست بطور خصوصی آنحضرت را دیدار کند و رأی او را در این موضوع بفهمد و از اینکه مردم دور او را گرفتند و کار خلافت را بگردن او انداختند؛ و از عملکرد خود با آن حضرت عذر خواهی کند. عرض کرد یا اباالحسن بخدا من در کار خلافت توطئه ای و رغبتی نداشتم و بر آن حرصی ندارم و به خود اعتماد ندارم که رفع نیاز امت را بنمایم و از نظر ثروت و عشیره هم پشتیبانی ندارم و نخواستم آن را از دست کسی گفته باشم شما چرا از من دلتنگید و از پیشوایی من بد بینید و بچشم بد و خسته بمن نگاه میکنی؟
امیر المومنین: اگر رغبت و حرص بخلافت نداشتی چه چيز تو را به اين کار واداشت که زیر بار خلافت رفتی با اینکه بخودت اطمینان نداشتی که از عهده آن بر می آیی و رفع احتیاجات آن را نمیتوانستی کرد؟
ابوبکر: سببش حدیثی بود که از پیغمبرصلي الله عليه و آله شنیده بودم که فرمود امت من اتفاق بر گمراهی و ضلالت نمیکنند چون دیدم همه امت بر پیشوایی من اتفاق کردند از حدیث پیغمبر پیروی کردم و خیال نمیکردم بر خلاف حق اتفاق کنند به دعوت آنها پاسخ دادم و اگر میدانستم یکی با من مخالفت میکند زیر بار نمیرفتم.
علی علیه السلام فرمود: اینکه حدیث پیغمبر را یاد کردی "خدا امتم را بر ضلالت متفق نمیکند" درست ولی بگو بدانم من از امت نبودم؟ آن دسته ای که با تو مخالفت کردند چون سلمان و عمار و ابی ذر و مقداد و قیس بن عباده و حزب او از انصار چطور؟
ابوبکر:تصدیق میکنم که همه از امت بودند
امير المؤمنين: پس چگونه بحدیث پیغمبر استدلال می کنی با اینکه مانند این بزرگواران اصحاب پیغمبر که در نزد امت مورد انتقاد نیستند ودر خیر خواهی پیغمبر کوتاهی نکردند با تو مخالفت کردند؟ ابوبکر: من در آغاز نمیدانستم آنها با من مخالفند پس از اینکه بیعت منعقد شد فهمیدم و ترسیدم اگر کناره بگيرم مطلب بالا بگیرد و مردم از دین برگردند ملاحظه کردم که مبارزه سلمی با شما مخالفین تا آنکه موافق و همراه (من) شوید برای دین ارزانتر تمام می شود تا از ستیزه و نبرد مسلمانان بایکدیگر و این نقشه برای حفظ دین بهتر است. من میدانستم که شخص شما هم کمتر از من بحفظ مسلمانان و دین آنها علاقمند نیستید.
امير المؤمنين: آری درست است ولی بمن بگو بدانم کسی که شایسته امر خلافت است باید چه اوصافی داشته باشد؟ غیر از این وصفی که تو کردی.
ابوبکر: بايد خیر خواه، وفادار باشد و جود و بخشش بیجا نکند. خوشورئی و داد و دهش نماید بقرآن و سنت پیغمبر و قضاوت عادلانه دانا باشد نسبت بدنیا زاهد و بی رغبت باشد داد مظلوم را از ظالم یا بیگانه بستاند. ابوبکر در اینجا خاموش شد.
علی علیه السلام بگفته خودش چینن دنباله داد: ترا بخدا من بودم که برای عموم عرب در موسم حج بسوره برائت جار کشیدم یا تو؟
ابوبکر: البته شما
ترا بخدا من بودم که در روز هجرت پیغمبر به غار ثور با جان خود رسول خدا را نگهداری کردم یا تو؟
ابوبکر: البته شما
ترا بخدا منم که مفاد حدیث پیغمبر در روز غدیر "آقای بر تو و هر مسلمانم" یا تو؟
ابوبکر: البته شما
ترا بخدا وزارت رسولخدا و "منزلة هرون بموسی" نسبت به آن حضرت از آن منست یا تو؟
ابوبکر: البته شما از آن شماست
ترا بخدا رسول خدا مرا و خانواده و فرزندان مرا برای مباهله مشرکین نصاری بیرون برد یا ترا و خانواده و فرزندان ترا؟
ابوبکر: شما را بیرون برد
ترا بخدا "آیه تطهیر" از آلودگی ها درباره من وخانواده و فرزندان من نازل شد یا برای تو وخاندان تو؟
ابوبکر: برای تو و خاندان تو
ترا بخدا در روز اجتماع "کساء" پیغمبر برای من وخانواده من و فرزندان من دعا کرد و فرمود خدایا اینان خاندان منند از آتش کنار باشند یا برای تو؟
ابوبکر: البته برای تو و خانواده و فرزندانت
ترا بخدا من منظور این آیه ام ( در سوره هل اتی) بنذر وفا میکنند و از روز شرانگیز میترسند یا تو؟
ابوبکر: البته شما
ترا بخدا تو آن جوانمردی که از طرف آسمان در باره او فریاد شد "لاسیف الا ذوالفقار و لافتی الا علی" یا من؟
ابوبکر: البته شما
ترا بخدا تو بودی که در وقت نمازی "آفتاب برایت برگشت" تا آن را ادا کردی، سپس فرو شد یا من؟
ابوبکر: البته شما
ترا بخدا تو بودی که رسولخدا پرچمش را در روز "فتح خیبر" به وی ارزانی داشت و بدست وی قلعه خیبر فتح شد یا من؟
ابوبکر: البته شما
ترا بخدا تو بودی که به "کشتن عمرو بن عبدود" غم از دل پیغمبر و از مسلمین زدودی یا من؟
ابوبکر: البته شما
ترا بخدا تو بودی که رسول خدایت در "رسالت بر جن" امین دانست و جن بدست وی ایمان آورند یا من؟
ابوبکر: البته شما
ترا بخدا تو بودی که رسولخدا "پاک نژادی و حلال زادگی" او را از آدم تا پدرش بگفته خود (من و تو از آدم تا عبدالمطلب از زناشویی هستیم) تصدیق کرد یا من؟
ابوبکر: البته شما
ترا بخدا من بودم که رسول خدا وی را برگزید و دخترش فاطمه را بوی بزنی داده و فرمود "خدا فاطمه را بتو تزویج کرد" یا تو؟
ابوبکر: البته شما
ترا بخدا من پدر حسن و حسین دو ریحان اویم که درباره آنان پيغمبرمیفرمود این دو "آقای جوانان اهل بهشتند" و پدرشان بهتر از آنها است یا تو؟
ابوبکر: البته شما
ترا بخدا برادر تو است که به "دو بال آراسته" است و در بهشت با فرشتگان هم پرواز است یا برادر من؟ البته برادر شما است
ترا بخدا من "ضامن دین رسولخدا" شدم و در موسم حج جار زدم که تعهدات او را میپردازم یا تو؟
ابوبکر: البته شما
تو را بخدا من بودم که خدا رسانید او را؛ چون پیغمبر میخواست گوشت آن مرغ را بخورد عرض کرد بار خدا با محبوبترین بندگان خود را بعد از من بر سر این خوراک برسان یا تو را؟
ابوبکر: البته شما بودید
تو را بخدا من بودم که پیغمبر وی را "بکشتار ناکثین و قاسطین و مارقین از دین" موافق تأویل قرآن مژده داد یا تو؟
ابوبکر: البته شما
ترا بخدا من بودم که "کلام آخر رسولخدا" را دریافتم و کار غسل و به خاک سپردنش را پرداختم یا تو؟
ابوبکر: البته شما
ترا بخدا من بودم که رسولخدا با گفتار خود "علی قضاوت کننده ترین شما است" بتخصص او در علم قضاوت مردم را دلالت کرد یا تو؟
ابوبکر: البته شما
ترا بخدا من بودم که رسولخدا در زندگی خود اصحابش را دستور داد که "بعنوان امیرالمؤمنین" بر وی سلام دهند یا تو؟
ابوبکر: البته شما بودید
ترا بخدا تو در خویشی بر رسول خدا نزدیکتری یا من؟
ابوبکر: البته شما
ترا بخدا تو یک دینار برسولخدا در مورد نیاز وی بخشیدی و جبرئیل با تو بیعت کرد و محمد و فرزندانش را مهمانی کردی یا من؟
( در اینجا ابوبکر گریست) و عرضکرد البته شما
ترا بخدا تو بودی که رسولخدا وی را بدوش گرفت تا "بتهای خانه کعبه" را ریخت و شکست واگر میخواست دستش را به آفاق آسمان رساند میرسانید یا من؟
ابوبکر: البته شما
ترا بخدا تو بود که رسول خدا برایش گفت تو "صاحب پرچم" من در دنیا و آخرت یا من؟
ابوبکر: البته شما
ترا بخدا تو بودی که رسولخدا فرمان داد "در خانه‌اش در مسجد او باز باشد" در هنگامی که فرمان داد در خانه همه اصحاب و خویشانش را از جانب مسجد ببندند و برای وی حلال کرد آنچه را خدا برای او حلال کرده بود یا من؟
ابوبکر: البته شما
ترا بخدا تو بودی که پیش از راز گفتن با رسولخدا صدقه دادی و راز گفتی با او یا من در اینوقت بود که خدا جمعی را مورد عتاب قرار داد و فرمود ( در سوره مجادله آیه 13) ترسیدید پیش از راز گفتن خود صدقه بدهید؟
ابوبکر: البته شما
ترا بخدا تو بودی که رسول خدا درباره وی بفاطمه در ضمن کلامش فرمود: من ترا بکسی تزویج کردم که "پیش از همه مردم ایمان آورده و اسلامش بر همه می چربد" یا من؟
ابوبکر: البته شما
علی پیوسته مناقبی که خدا باو اختصاص داده و در دیگران نبود برای ابوبکر میشمرد ابوبکر تصدیق کرد: که باین گونه فضائل شخصی لایق و شایسته زمامداری و فرمانروايي مسلمانان میشود. علی علیه فرمود: پس چه ترا فریفت که از خدا و رسولش و دینش برگشتی تو خود راخلیفه پیغمبر میدانی با اینکه از آنچه اهل دین بدان محتاجند بی بهره‌ای.
ابوبکر گریست گفت: ای ابوالحسن راست گفتی امروز مرا مهلت بده تا در کار خود و گفته های شما اندیشه کنم.
بسیار خوب مهلت داری.
ابوبکر از نزد آنحضرت برگشت و تا شب در بروی خود بست و کسی را بر خود نپذیرف، عمر میان مردم بدست و پا افتاده و رفت و آمد میکرد. چون به او رسیده بود که ابوبکر با علی علیه السلام خلوت کرده است. ابوبکر شب را خوابید و رسول خدا صلي الله عليه و آله را بخواب دید که در مجلس خود نشتسته ابوبکر خدمت آن حضرت شتافت که سلام بدهد حضرت روی مبارک از او گردانید عرض کرد یا رسول الهد فرمانی دادی که نبردم. من جواب سلام میدهم باآنکه با خدا و رسولش دشمنی میکنی و باکسی دشمنی میکنی که خدا و رسولش او را دوست گرفته اند حق را به اهلش پس بده.
ابوبکر پرسيد: کیست اهل آن؟
رسول الله: همان کسیکه بر تو عتاب کرد علی علیه السلام صاحب حق خلافت است.
بچشم یا رسول الله خلافت را بدستور شما باو پس میدهم، چون صبح شد گریست و حضور علی آمد و عرضکرد دستت را بده، به آنحضرت بیعت کرد و کار خلافت را بوی واگذارد و عرضکرد من بمسجد رسولخدا باز میآیم و مردمرا به خوابی که شب گذشته دیدم آگاه میکنم و آنچه میان من واو گذشته گزارش میدهم و از کار خلافت در حضور مردم کنار میروم و به پیشوایی بر شما سلام می دهم.
بسیار خوب ابوبکر با رنگ پریده از نزد علی علیه السلام بیرون آمد و عمر که در جستجوی وی بود باو بر خورد و گفت: ای خلیفه رسولخدا این چه حالی است که داری؟
عمر را از تصمیم خود و از خواب خود و از ماجرای خود با علی آگاه کرد عمر گفت ای خلیفه رسول خدا ترا بخدا فریب جادوی بنی هاشم را مخور و تحت تأثیر ایشان واقع مشو این اول بار نیست که جادوگری کرده اند ( بعمر باید گفت ابوبکر خليفه کدام رسولخدا است در حالیکه تو رسول را جادو گر میخوانی) پیوسته او را وسوسه کرد تا او را از رای خود برگردانید و از عزم خویش منصرف کرد و بکار خلافت ترغیب کرد و وادارش کرد که در آن باقی و پایدار بماند، علی علیه السلام در موعد بمسجد آمد هیچکدام را ندید و شر انگیزی آنانرا فهمید سر قبر رسولخدا نشست و عمر بوی عبور کرد و گفت آنرا که تو میخواهی هرگز بدان نمیرسی حضرت مطلب را فهمید و برخواست بخانه خود رفت.
خصال شيخ صدوق رحمة الله عليه
بحار الانوار علامه مجلسي(جلد29)

من مواضيع : احقر مجتبي 0 احتجاج حضرت علي عليه السلام عليه ابوبکر
رد مع اقتباس
 

مواقع النشر (المفضلة)



تعليمات المشاركة
لا تستطيع إضافة مواضيع جديدة
لا تستطيع الرد على المواضيع
لا تستطيع إرفاق ملفات
لا تستطيع تعديل مشاركاتك

BB code is متاحة
كود [IMG] متاحة
كود HTML معطلة

الانتقال السريع

الشبكة: أحد مواقع المجموعة الشيعية للإعلام

الساعة الآن: 04:02 AM.

بحسب توقيت النجف الأشرف

Powered by vBulletin 3.8.14 by DRC © 2000 - 2024
جميع الحقوق محفوظة لـ منتديات أنا شيعـي العالمية


تصميم شبكة التصاميم الشيعية