العودة   منتديات أنا شيعـي العالمية منتديات أنا شيعي العالمية المنتدى العام

المنتدى العام المنتدى مخصص للأمور العامة

إضافة رد
   
أدوات الموضوع انواع عرض الموضوع

حبیب عساکره
عضو برونزي
رقم العضوية : 69554
الإنتساب : Dec 2011
المشاركات : 518
بمعدل : 0.11 يوميا

حبیب عساکره غير متصل

 عرض البوم صور حبیب عساکره

  مشاركة رقم : 11  
كاتب الموضوع : حبیب عساکره المنتدى : المنتدى العام
افتراضي
قديم بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:40 PM


المفردات: الجزء الاول

خوب! = حسناً!
گفتي = قلتَ
برجها = أبراج
بلند = عالي
برايت = بالنسبة إليک
بزرگراه = الطريق السريع
بزرگراه ها = الطرق السريعة
مدرن = حديث
پارک = حديقة
پارکها = حدائق
شايد = ربما
منظورت اين است که = تقصد أنّ
دوست دارم = أحبّ
آنجا = ذلک المکان
درخت = شجرة
درختها= اشجار
گل = وردة
گلها = ورود
معمولا= ًعادة
پر از = مليء ب
پل = جسر
پلها = جسور
مهندسان = مهندسون
درست کرده اند = قد أنشأوا

********


تعلمنا المفردات والآن الي الجزء الأول من الحوار.

علي: خوب! گفتي برجهاي بلند تهران برايت جالب است. ديگر چه چيزي برايت جالب است؟
علي: حسناً! قلت أبراج طهران العالية رائعة بالنسبة اليک. ما هي الأشياء الاخري الرائعة بالنسبة لک؟
محمد: بزرگراه هاي تهران وپارکهايش هم زيبا ومدرن هستند.
محمد: طرق طهران السريعة وحدائقها أيضاً جميلة وحديثة.
علي: شايد منظور شما بزرگراه مدرس است، اطراف بزرگراه مدرس بسيار زيباست.
علي: ربما تقصد طريق "مُدرّس" السريع، أطراف طريق "مُدرّس" السريع جميلة جداً.
محمد: بله. من آنجا را خيلي دوست دارم. درختها وگلهاي قشنگي دارد.
محمد: نعم.أنا أحبّ ذلک المکان کثيراً. فيه أشجار وورود جميلة.
علي: معمولاً دو طرف بزرگراه هاي تهران پر از درخت وگل است.
علي: عادة جانبا طرق طهران السريعة ملئية بالأشجار والورود.
محمد: اين بزرگراه ها، پلهاي بزرگي هم دارند.
محمد: لهذه الطرق السريعة جسور ضخمة أيضاً.
علي: بله. مهندسان ايراني در اين 20 سال بزرگراهها وپلهاي بسياري درست کرده اند.
علي: نعم، المهندسون الايرانيون أنشأوا طرقاً سريعة وجسوراً کثيرة خلال الاعوام العشرين الأخيرة.

********

المفردات: الجزء الثاني

کمک = مساعدة
خارجي ها = الأجانب
بيشتر= أغلب
چيزها = أشياء
توليد مي کنند = ينتجون
مي سازند = يصنعون
وجود دارد = يوجد
پيشرفته = متطور
زياد = کثير
هشت = ثمانية
زندگي مي کنند = يعيشون
هنوز= مازال
ساخت = صنع
در دست ساخت = قيد الإنشاء

********

الجزء الثاني من الحوار.

محمد: يعني اينها را مهندسان ايراني درست کرده اند؟ بدون کمک خارجيها؟
محمد: يعني أنشأها المهندسون الايرانيون؟ بدون مساعدة الأجانب؟
علي: بله. ايرانيها بيشتر چيزها را خودشان توليد مي کنند ومي سازند.
علي: نعم، الايرانيون ينتجون ويصنعون أغلب الأشياء بأنفسهم.
محمد: آيا در شهرهاي ديگر ايران هم بزرگراه ها وپلهاي بزرگ وجود دارد؟
محمد: هل توجد في المدن الايرانية الاخري طرق سريعة وجسور ضخمة؟
علي: البته. شهرهاي بزرگ ايران مثل تهران پيشرفته هستند.
علي: طبعاً. المدن الايرانية الکبري منظورة مثل طهران.
محمد: چه خوب. شهرهاي بزرگي مثل تهران واصفهان بايد پلها وبزرگراه هاي زيادي داشته باشند.
محمد: هذا جيد. ولابدّ أن تکون للمدن الکبري مثل طهران واصفهان جسور وطرق سريعة کثيرة.
علي: بله. هشت ميليون نفر در تهران زندگي مي کنند. هنوز بزرگراه هاي زيادي در دست ساخت است.
علي: نعم. يعيش في طهران ثمانية ملايين نسمة. وما زالت هناک طرق سريعة کثيرة قيد الإنشاء.

********


نستمع مرة اخري للحوار باللغة الفارسية.

علي: خوب! گفتي برجهاي بلند تهران برايت جالب است. ديگر چه چيزي برايت جالب است؟
محمد: بزرگراه هاي تهران وپارکهايش هم زيبا ومدرن هستند.
علي: شايد منظور شما بزرگراه مدرس است، اطراف بزرگراه مدرس بسيار زيباست.
محمد: بله. من آنجا را خيلي دوست دارم. درختها وگلهاي قشنگي دارد.
علي: معمولاً دو طرف بزرگراه هاي تهران پر از درخت وگل است.
محمد: اين بزرگراه ها، پلهاي بزرگي هم دارند.
علي: بله. مهندسان ايراني در اين 20 سال بزرگراهها وپلهاي بسياري درست کرده اند.

********


محمد: يعني اينها را مهندسان ايراني درست کرده اند؟ بدون کمک خارجيها؟
علي: بله. ايرانيها بيشتر چيزها را خودشان توليد مي کنند ومي سازند.
محمد: آيا در شهرهاي ديگر ايران هم بزرگراه ها وپلهاي بزرگ وجود دارد؟
علي: البته. شهرهاي بزرگ ايران مثل تهران پيشرفته هستند.
محمد: چه خوب. شهرهاي بزرگي مثل تهران واصفهان بايد پلها وبزرگراه هاي زيادي داشته باشند.
علي: بله. هشت ميليون نفر در تهران زندگي مي کنند. هنوز بزرگراه هاي زيادي در دست ساخت است




من مواضيع : حبیب عساکره 0 ( المهدي (ع) ‏منا أهل البيت )
0 من أهل السنة من قالوا بولادة المهدي (ع) )
0 كيف نصلي على النبي محمد (ص)؟ من کتب المخالفین
0 حدیث الثقلین من کتب المخالفین
0 سجل حضورك في زيــارة الإمام الحسين (ع) في يوم عاشــوراء

حبیب عساکره
عضو برونزي
رقم العضوية : 69554
الإنتساب : Dec 2011
المشاركات : 518
بمعدل : 0.11 يوميا

حبیب عساکره غير متصل

 عرض البوم صور حبیب عساکره

  مشاركة رقم : 12  
كاتب الموضوع : حبیب عساکره المنتدى : المنتدى العام
افتراضي
قديم بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:41 PM


المفردات: الجزء الاول

خوب! = حسناً!
گفتي = قلتَ
برجها = أبراج
بلند = عالي
برايت = بالنسبة إليک
بزرگراه = الطريق السريع
بزرگراه ها = الطرق السريعة
مدرن = حديث
پارک = حديقة
پارکها = حدائق
شايد = ربما
منظورت اين است که = تقصد أنّ
دوست دارم = أحبّ
آنجا = ذلک المکان
درخت = شجرة
درختها= اشجار
گل = وردة
گلها = ورود
معمولا= ًعادة
پر از = مليء ب
پل = جسر
پلها = جسور
مهندسان = مهندسون
درست کرده اند = قد أنشأوا

********


تعلمنا المفردات والآن الي الجزء الأول من الحوار.

علي: خوب! گفتي برجهاي بلند تهران برايت جالب است. ديگر چه چيزي برايت جالب است؟
علي: حسناً! قلت أبراج طهران العالية رائعة بالنسبة اليک. ما هي الأشياء الاخري الرائعة بالنسبة لک؟
محمد: بزرگراه هاي تهران وپارکهايش هم زيبا ومدرن هستند.
محمد: طرق طهران السريعة وحدائقها أيضاً جميلة وحديثة.
علي: شايد منظور شما بزرگراه مدرس است، اطراف بزرگراه مدرس بسيار زيباست.
علي: ربما تقصد طريق "مُدرّس" السريع، أطراف طريق "مُدرّس" السريع جميلة جداً.
محمد: بله. من آنجا را خيلي دوست دارم. درختها وگلهاي قشنگي دارد.
محمد: نعم.أنا أحبّ ذلک المکان کثيراً. فيه أشجار وورود جميلة.
علي: معمولاً دو طرف بزرگراه هاي تهران پر از درخت وگل است.
علي: عادة جانبا طرق طهران السريعة ملئية بالأشجار والورود.
محمد: اين بزرگراه ها، پلهاي بزرگي هم دارند.
محمد: لهذه الطرق السريعة جسور ضخمة أيضاً.
علي: بله. مهندسان ايراني در اين 20 سال بزرگراهها وپلهاي بسياري درست کرده اند.
علي: نعم، المهندسون الايرانيون أنشأوا طرقاً سريعة وجسوراً کثيرة خلال الاعوام العشرين الأخيرة.

********

المفردات: الجزء الثاني

کمک = مساعدة
خارجي ها = الأجانب
بيشتر= أغلب
چيزها = أشياء
توليد مي کنند = ينتجون
مي سازند = يصنعون
وجود دارد = يوجد
پيشرفته = متطور
زياد = کثير
هشت = ثمانية
زندگي مي کنند = يعيشون
هنوز= مازال
ساخت = صنع
در دست ساخت = قيد الإنشاء

********

الجزء الثاني من الحوار.

محمد: يعني اينها را مهندسان ايراني درست کرده اند؟ بدون کمک خارجيها؟
محمد: يعني أنشأها المهندسون الايرانيون؟ بدون مساعدة الأجانب؟
علي: بله. ايرانيها بيشتر چيزها را خودشان توليد مي کنند ومي سازند.
علي: نعم، الايرانيون ينتجون ويصنعون أغلب الأشياء بأنفسهم.
محمد: آيا در شهرهاي ديگر ايران هم بزرگراه ها وپلهاي بزرگ وجود دارد؟
محمد: هل توجد في المدن الايرانية الاخري طرق سريعة وجسور ضخمة؟
علي: البته. شهرهاي بزرگ ايران مثل تهران پيشرفته هستند.
علي: طبعاً. المدن الايرانية الکبري منظورة مثل طهران.
محمد: چه خوب. شهرهاي بزرگي مثل تهران واصفهان بايد پلها وبزرگراه هاي زيادي داشته باشند.
محمد: هذا جيد. ولابدّ أن تکون للمدن الکبري مثل طهران واصفهان جسور وطرق سريعة کثيرة.
علي: بله. هشت ميليون نفر در تهران زندگي مي کنند. هنوز بزرگراه هاي زيادي در دست ساخت است.
علي: نعم. يعيش في طهران ثمانية ملايين نسمة. وما زالت هناک طرق سريعة کثيرة قيد الإنشاء.

********


نستمع مرة اخري للحوار باللغة الفارسية.

علي: خوب! گفتي برجهاي بلند تهران برايت جالب است. ديگر چه چيزي برايت جالب است؟
محمد: بزرگراه هاي تهران وپارکهايش هم زيبا ومدرن هستند.
علي: شايد منظور شما بزرگراه مدرس است، اطراف بزرگراه مدرس بسيار زيباست.
محمد: بله. من آنجا را خيلي دوست دارم. درختها وگلهاي قشنگي دارد.
علي: معمولاً دو طرف بزرگراه هاي تهران پر از درخت وگل است.
محمد: اين بزرگراه ها، پلهاي بزرگي هم دارند.
علي: بله. مهندسان ايراني در اين 20 سال بزرگراهها وپلهاي بسياري درست کرده اند.

********


محمد: يعني اينها را مهندسان ايراني درست کرده اند؟ بدون کمک خارجيها؟
علي: بله. ايرانيها بيشتر چيزها را خودشان توليد مي کنند ومي سازند.
محمد: آيا در شهرهاي ديگر ايران هم بزرگراه ها وپلهاي بزرگ وجود دارد؟
علي: البته. شهرهاي بزرگ ايران مثل تهران پيشرفته هستند.
محمد: چه خوب. شهرهاي بزرگي مثل تهران واصفهان بايد پلها وبزرگراه هاي زيادي داشته باشند.
علي: بله. هشت ميليون نفر در تهران زندگي مي کنند. هنوز بزرگراه هاي زيادي در دست ساخت است


من مواضيع : حبیب عساکره 0 ( المهدي (ع) ‏منا أهل البيت )
0 من أهل السنة من قالوا بولادة المهدي (ع) )
0 كيف نصلي على النبي محمد (ص)؟ من کتب المخالفین
0 حدیث الثقلین من کتب المخالفین
0 سجل حضورك في زيــارة الإمام الحسين (ع) في يوم عاشــوراء

حبیب عساکره
عضو برونزي
رقم العضوية : 69554
الإنتساب : Dec 2011
المشاركات : 518
بمعدل : 0.11 يوميا

حبیب عساکره غير متصل

 عرض البوم صور حبیب عساکره

  مشاركة رقم : 13  
كاتب الموضوع : حبیب عساکره المنتدى : المنتدى العام
افتراضي
قديم بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:41 PM


المفردات: الجزء الاول

بالا= علو
مي بينيم = نشاهد
مي توانيم = نستطيع
قشنگ = جميل
بزرگ = کبير
جالب = رائع
منظره = منظر
چيزهايي = اشياء
ساختمان = مبني
ساختمانها = مباني
برجها = ابراج
زماني = حين
آمدم = جئت
فکر نمي کردم = ما کنت أتصور
مدرن = حديث
فکر مي کردم = کنتَ أتصور
ببينم = أشاهد
فکر مي کردي = کنتَ تتصور
خانه = بيت
يک طبقه = طابق واحد
وقتي = عندما
بچه = طفل
بودم = کنتُ
زندگي مي کرديم = کنا نعيش

***********


تعلمنا المفردات اذن الي الجزء الاول من الحوار:


علي: از اين بالا مي توانيم تهران را ببينيم، خيلي قشنگ است.
علي: من هذا العلو نستطيع أن نري طهران، جميلة جداً.
محمد: آره. تهران خيلي بزرگ وزيبا است.
محمد: نعم. طهران کبيرة جداً وجميلة.
علي: به نظر تو چه چيزهايي در تهران جالب هستند؟
علي: برأيک أيّ الاشياء في طهران رائعة؟
محمد: ساختمانها وبرجهاي بلند تهران براي من خيلي جالب است. زماني که به ايران آمدم، فکر نمي کردم در تهران ساختمانهاي مدرن هم ببينيم.
محمد: مباني وابراج طهران العالية رائعة جدا بالنسبة لي. حين جئت الي ايران، ما کنت أتصور أن أشاهد في طهران مباني حديثة أيضاً.
علي: يعني فکر مي کردي که ساختمانهاي تهران قديمي هستند؟
علي: يعني کنتَ تتصور انّ مباني طهران قديمة؟
محمد: آره. فکر مي کردم که بيشتر خانه ها يک طبقه است وتهران شهر کوچکي است.
محمد: نعم. کنتُ أتصور أن أغلب البيوت ذات طابق واحد وأنّ طهران مدينة صغيرة.
علي: وقتي من بچه بودم در يک خانه ي بزرگ يک طبقه زندگي مي کرديم.
علي: عندما کنتُ أنا طفلاً، کنّا نعيش في بيت کبير ذي طابق واحد.

***********


المفردات: الجزء الثاني

زندگي نمي کنيد = لا تعيشون
فروخت = باع
پدرم = والدي
آپارتمان = شقة
زندگي مي کنيم = نعيش
کدام؟أيّ؟
بيشتر = أکثر
دوست داري = تحبّ
دوست داشتم = کنتُ أحبّ
حياط = باحة
برادرها = اخوان
بازي مي کرديم = کنّا نلعب
مي بيني = تشاهد
مي تواني ببيني = تستطيع ان تشاهد
کوچه = زقاق
کوچه ها = أزقة

***********


الآن نستمع الي الجزء الثاني من الحوار.

محمد: الآن در آنجا زندگي نمي کنيد؟
محمد: ألا تعيشون الآن هناک؟
علي: نه پدرم آن خانه ي زيبا وقديمي را فروخت والآن در يک آپارتمان زندگي مي کنيم.
علي: لا. باع والدي ذلک البيت الجميل والقديم، والآن نعيش في شقة صغيرة.
محمد: کدام را بيشتر دوست داري؟ خانه ي قديمي يا آپارتمان را؟
محمد: أيّهما تحبُّ أکثر؟ البيت القديم أم الشقة؟
علي: من آن خانه را بسيار دوست داشتم. در حياط آن با برادرهايم بازي مي کردم.
علي: أنا أحببتُ ذلک البيت کثيراً. کنتُ ألعبُ في باحته مع اخواني.
محمد: برجهاي تهران خيلي مدرن وزيبا هستند.
محمد: أبراج طهران حديثة جداً وجميلة.
علي: درست است. اما هنوز هم خانه هاي قديمي را در کوچه ها مي تواني ببيني.
علي: صحيح. لکن يمکنک أنّ تشاهد حتي الآن البيوت القديمة في الأزقة.

***********


نستمع الآن الي الحوار کاملا باللغة الفارسية.

علي: از اين بالا مي توانيم تهران را ببينيم، خيلي قشنگ است.
محمد: آره. تهران خيلي بزرگ وزيبا است.
علي: به نظر تو چه چيزهايي در تهران جالب هستند؟
محمد: ساختمانها وبرجهاي بلند تهران براي من خيلي جالب است. زماني که به ايران آمدم، فکر نمي کردم در تهران ساختمانهاي مدرن هم ببينيم.
علي: يعني فکر مي کردي که ساختمانهاي تهران قديمي هستند؟
محمد: آره. فکر مي کردم که بيشتر خانه ها يک طبقه است وتهران شهر کوچکي است.
علي: وقتي من بچه بودم در يک خانه ي بزرگ يک طبقه زندگي مي کرديم.

***********


محمد: الآن در آنجا زندگي نمي کنيد؟
علي: نه پدرم آن خانه ي زيبا وقديمي را فروخت والآن در يک آپارتمان زندگي مي کنيم.
محمد: کدام را بيشتر دوست داري؟ خانه ي قديمي يا آپارتمان را؟
علي: من آن خانه را بسيار دوست داشتم. در حياط آن با برادرهايم بازي مي کردم.
محمد: برجهاي تهران خيلي مدرن وزيبا هستند.
علي: درست است. اما هنوز هم خانه هاي قديمي را در کوچه ها مي تواني ببيني.


من مواضيع : حبیب عساکره 0 ( المهدي (ع) ‏منا أهل البيت )
0 من أهل السنة من قالوا بولادة المهدي (ع) )
0 كيف نصلي على النبي محمد (ص)؟ من کتب المخالفین
0 حدیث الثقلین من کتب المخالفین
0 سجل حضورك في زيــارة الإمام الحسين (ع) في يوم عاشــوراء

حبیب عساکره
عضو برونزي
رقم العضوية : 69554
الإنتساب : Dec 2011
المشاركات : 518
بمعدل : 0.11 يوميا

حبیب عساکره غير متصل

 عرض البوم صور حبیب عساکره

  مشاركة رقم : 14  
كاتب الموضوع : حبیب عساکره المنتدى : المنتدى العام
افتراضي
قديم بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:42 PM


المفردات: الجزء الاول

ببخشيد = عذراً
چه چيزي؟ ماذا؟
ياد مي گيري = تتعلّم
بودي = کنت
دستور زبان = قواعد اللغة
بودم = کنتُ
شعر نو = الشعر الحديث
آري = نعم
چند نفر= کم شخص
امروز = اليوم
فکر مي کنم = أظنّ
کلاس = درس
12 نفر = اثنا عشرشخصاً
تمام شد = انتهي
کجا؟ أين؟

*********


نستمع الآن الي الجزء الاول من الحوار.
محمد: ببخشيد، شما الآن کلاس فارسي بودي؟
محمد: عذراً، کنتَ الآن في صف تعلّم الفارسية؟
دانشجو: آري من امروز دو کلاس فارسي دارم کلاس اول تمام شد.
الطالب: نعم. لي اليوم درسان في الفارسية. وانتهي الدرس الاول.
محمد: در اين کلاس چه چيزي ياد مي گيريد.
محمد: ماذا تتعلّمون في هذا الدرس.
دانشجو: اين کلاس دستور زبان فارسي بود. ساعت3 کلاس شعر نو دارم.
الطالب: کان هذا درس قواعد اللغة الفارسية. في الساعة الثالثة يبدأ درس الشعر الحديث.
محمد: در اين کلاس چند نفر هستيد؟
محمد: کم شخصاً أنتم في هذا الدرس؟
دانشجو: فکر مي کنم 12 نفر هستيم.
الطالب: أظنّ أننـّا اثنا عشرشخصاً.
محمد: دانشجوهاي زبان فارسي اهل کجا هستند.
محمد: من أين هم طلاب اللغة الفارسية؟
دانشجو: آنها آلماني، ترک، چيني، اسپانيايي، فرانسوي، وانگليسي هستند.
الطالب: هم المانيون واتراک وصينيون واسبان وفرنسيون وبريطانيون.

*********

المفردات: الجزء الثاني
آشنا مي شوند = يتعرفون
علاقمند = محب
اگر = لو
انتخاب مي کنيد = تختارون
مي توانيد = تستطيعون / يمکنکم
بعضي ها = البعض
خوب مي دانند = يعرفون جيداً، يجيدون
مي روند = يذهبون
کساني که = اولئک الذين
چطور؟ کيف؟
گفتگو = محادثة
خواندن = قراءة

*********

والآن نستمع الي الجزء الثاني من الحوار.
محمد: در اين کلاسها آيا دانشجوها با ادبيات فارسي هم آشنا مي شوند؟
محمد: في هذه الدروس، هل يتعرف الطلاب علي الادب الفارسي أيضاً؟
دانشجو: بله. البته اگر به ادبيات فارسي علاقمند باشند.
الطالب: نعم، طبعاً اذا کانوا محبين للادب الفارسي.
محمد: پس شما مي توانيد درسهايتان را انتخاب کنيد؟
محمد: اذن انتم تستطيعون ان تختاروا دروسکم؟
دانشجو: بله. بعضي ها فارسي خوب مي دانند. آنها مي توانند به کلاسهاي ادبيات بروند وبا سعدي، حافظ، خيام ومولوي آشنا شوند.
الطالب: نعم. البعض يجيدون الفارسية. فهم يستطيعون أن يذهبوا الي دروس الأدب ويتعرفوا علي سعدي وحافظ وخيام ومولوي (جلال الدين الرومي).
محمد: براي کساني که فارسي نمي دانند چطور؟
محمد: وکيف لاولئک الذين لا يجيدون الفارسية؟
دانشجو: آنها مي توانند به کلاسهاي گفتگو، دستور زبان فارسي وخواندن بروند.
الطالب: اولئک يستطيعون أن يذهبوا الي درس المحادثه وقواعد اللغة الفارسية والقراءة.

*********

نستمع الي الحوار مرة اخري، لکن هذه المرة باللغة الفارسية فقط.
محمد: ببخشيد، شما الآن کلاس فارسي بودي؟
دانشجو: آري من امروز دو کلاس فارسي دارم کلاس اول تمام شد.
محمد: در اين کلاس چه چيزي ياد مي گيريد.
دانشجو: اين کلاس دستور زبان فارسي بود. ساعت3 کلاس شعر نو دارم.
محمد: در اين کلاس چند نفر هستيد؟
دانشجو: فکر مي کنم 12 نفر هستيم.
محمد: دانشجوهاي زبان فارسي اهل کجا هستند.
دانشجو: آنها آلماني، ترک، چيني، اسپانيايي، فرانسوي، وانگليسي هستند.

*********


محمد: در اين کلاسها آيا دانشجوها با ادبيات فارسي هم آشنا مي شوند؟
دانشجو: بله. البته اگر به ادبيات فارسي علاقمند باشند.
محمد: پس شما مي توانيد درسهايتان را انتخاب کنيد؟
دانشجو: بله. بعضي ها فارسي خوب مي دانند. آنها مي توانند به کلاسهاي ادبيات بروند وبا سعدي، حافظ، خيام ومولوي آشنا شوند.
محمد: براي کساني که فارسي نمي دانند چطور؟
دانشجو: آنها مي توانند به کلاسهاي گفتگو، دستور زبان فارسي وخواندن بروند.


من مواضيع : حبیب عساکره 0 ( المهدي (ع) ‏منا أهل البيت )
0 من أهل السنة من قالوا بولادة المهدي (ع) )
0 كيف نصلي على النبي محمد (ص)؟ من کتب المخالفین
0 حدیث الثقلین من کتب المخالفین
0 سجل حضورك في زيــارة الإمام الحسين (ع) في يوم عاشــوراء

حبیب عساکره
عضو برونزي
رقم العضوية : 69554
الإنتساب : Dec 2011
المشاركات : 518
بمعدل : 0.11 يوميا

حبیب عساکره غير متصل

 عرض البوم صور حبیب عساکره

  مشاركة رقم : 15  
كاتب الموضوع : حبیب عساکره المنتدى : المنتدى العام
افتراضي
قديم بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:42 PM


المفردات: الجزء الاول

نگاه مي کني = تنظر
آينه کاري = تزيين بالمرايا
به چه؟ الي ماذا؟
کوچک = صغير
ديوار= جدار
مي گوييم = نسمي
نماز= صلاة
چسباند = لصق
شروع مي شود = يبدأ
به هم = ببعض
نگاه مي کنم = أنظر
سخت = صعب
آينه = مرآة
هنرمند = فنـّان
زيبا =رائع

********


نستمع الآن الي الحوار الجزء الاول.

سعيد: به چه نگاه مي کني؟ الآن نماز شروع مي شود.
سعيد: الي ماذا تنظر؟ الآن تبدأ الصلاة.
محمد: به اين ديوار نگاه مي کنم. چه آينه هاي زيبايي!
محمد: أنظر الي هذا الجدار. کم هي رائعة المرايا!
سعيد: اينها آينه هاي بسيار کوچک هستند. به اين هنر، آينه کاري مي گوئيم.
سعيد: هذه مرايا صغيرة جداً، وهذا الفن نسميه التزيين بالمرايا.
محمد: چگونه اين آينه هاي کوچک را به هم چسبانده اند؟ خيلي کار سختي است.
محمد: کيف لصقوا هذه المرايا الصغيرة ببعضها؟ انـّه عمل صعب جداً.
سعيد: آري. اين کار هنرمندان ايراني است. آنها با دقت اين آينه هاي کوچک را به هم مي چسبانند.
سعيد: نعم. هذا عمل الفنانين الايرانيين. فهم يلصقون هذه المرايا الصغيرة ببعضها بدقة.

********


المفردات: الجزء الثاني

مسجدها = مساجد
مي پوشانند = يغطون
زيارتگاه = مزار
مي بينيم = نشاهد
تزيين مي کنند = يزينون
روشن = وضاء
همين طوراست = بالضبط
عجله کن = أسرع

********


الآن نستمع الي الجزء الثاني من الحوار.

محمد: آيا اين يک هنر قديمي است؟
محمد: هل هذا فن قديم؟
سعيد: بله. اين هنر قديمي ايراني ها است. آنها مسجدها وزيارتگاه ها را با آينه کاري تزيين مي کنند.
سعيد: نعم. هذا فن قديم للايرانين. هم يزينون المساجد والمزارات بالمرايا.
محمد: تمام ديوارها را با آينه هاي خيلي کوچک مي پوشانند؟
محمد: يغطون کل الجدران بالمرايا الصغيرة جدا؟
سعيد: آري. در خيلي از محلهاي زيارتي، آينه کاري مي بينيم.
سعيد: نعم. في الکثير من المزارات، نشاهد التزيين بالمرايا.
محمد: آينه کاري، فضا را خيلي روشن مي کند.
محمد: التزيين بالمرايا يجعل الفضاء وضاء جداً.
سعيد: همين طور است. عجله کن. نماز شروع مي شود.
سعيد: بالضبط. اسرع! ستبدأ الصلاة.

********

نستمع الي الحوار لکن باللغة الفارسية فقط.
سعيد: به چه نگاه مي کني؟ الآن نماز شروع مي شود.
محمد: به اين ديوار نگاه مي کنم. چه آينه هاي زيبايي!
سعيد: اينها آينه هاي بسيار کوچک هستند. به اين هنر، آينه کاري مي گوئيم.
محمد: چگونه اين آينه هاي کوچک را به هم چسبانده اند؟ خيلي کار سختي است.
سعيد: آري. اين کار هنرمندان ايراني است. آنها با دقت اين آينه هاي کوچک را به هم مي چسبانند.

********


محمد: آيا اين يک هنر قديمي است؟
سعيد: بله. اين هنر قديمي ايراني ها است. آنها مسجدها وزيارتگاه ها را با آينه کاري تزيين مي کنند.
محمد: تمام ديوارها را با آينه هاي خيلي کوچک مي پوشانند؟
سعيد: آري. در خيلي از محلهاي زيارتي، آينه کاري مي بينيم.
محمد: آينه کاري، فضا را خيلي روشن مي کند.
سعيد: همين طور است. عجله کن. نماز شروع مي شود.


من مواضيع : حبیب عساکره 0 ( المهدي (ع) ‏منا أهل البيت )
0 من أهل السنة من قالوا بولادة المهدي (ع) )
0 كيف نصلي على النبي محمد (ص)؟ من کتب المخالفین
0 حدیث الثقلین من کتب المخالفین
0 سجل حضورك في زيــارة الإمام الحسين (ع) في يوم عاشــوراء

حبیب عساکره
عضو برونزي
رقم العضوية : 69554
الإنتساب : Dec 2011
المشاركات : 518
بمعدل : 0.11 يوميا

حبیب عساکره غير متصل

 عرض البوم صور حبیب عساکره

  مشاركة رقم : 16  
كاتب الموضوع : حبیب عساکره المنتدى : المنتدى العام
افتراضي
قديم بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:43 PM



المفردات: الجزء الاول

ببخشيد = عذراً
فروشگاه = متجر
چه قدر؟ کم؟
محصول = منتوج
پالتو = معطف
کجا: اين
کيف = محفظة
البته = طبعاً
دستکش = قفازات
توليد مي کنند= ينتجون
کفش = حذاء
چند = عدة
چرم = جلد مدبوغ
200 هزار تومان = مائتا الف تومان
گران = غالي
شهر= مدينة

********


الآن نستمع الي الحوار الجزء الأول.

محمد: ببخشيد! قيمت اين پالتو چرم چه قدر است؟ 200 هزار تومان؟
محمد: عذراً! کم هو سعر هذا المعطف الجلدي؟ مائتا ألف تومان؟
فروشنده: بله. قيمت آن 200 هزار تومان است.
البائع: نعم. سعره مائتا ألف تومان.
محمد: گران است. آيا اين پالتو از چرم طبيعي است؟
محمد: غالي. هل هذا المعطف من الجلد الطبيعي؟
فروشنده: بله. تمام پالتوها وکيف وکفشهاي اين فروشگاه از چرم طبيعي هستند حتي دستکشها.
البائع: نعم. کل المعاطف والمحفظات والاحذية في هذا المتجر، من الجلد الطبيعي وحتي القفازات.
محمد: اين چرمها محصول کجا هستند؟
محمد: هذه الجلود المدبوغة منتوج في اين؟
فروشنده: شهر مشهد. البته چند شهر ديگر ايران نيز چرم توليد مي کنند. چرم ايران خيلي خوب است.
البائع: مدينة مشهد. طبعاً ينتج الجلد المدبوغ في عدة مدن ايرانية اخري. الجلد الايراني المدبوغ جيد جداً.

********


المفردات: الجزء الثاني

خوب = جيد
50 هزار= خمسون ألف
بسيار= جداً
قشنگ = جميل
براي من = لي
بفرمائيد = تفضّل
سمت چپ = جهة اليسار
مي خواهم = أريد
مي خواهي = تريد
رنگ = لون
مشکي = أسود
قهوه اي = بني

********


نستمع الآن الي الجزء الثاني من الحوار.

محمد: ببخشيد، قيمت اين کيف چقدر است؟
محمد: عذراً، کم سعر هذه المحفظة؟
فروشنده: 50 هزار تومان.
البائع: خمسون الف تومان.
محمد: بسيار قشنگ است. اما براي من گران است.
محمد: جميلة جدا. لکنّه غال ٍ بالنسبة لي.
فروشنده: کيف وکفشهاي ديگري هم داريم. بفرمائيد اين طرف، سمت چپ.
البائع: لدينا أيضاً محفظات وأحذية اخري. تفضل هذه الجهة، جهة اليسار.
محمد: اين کيف ودستکش بسيار زيبا هستند. اينها را مي خواهم.
محمد: هذه المحفظة والقفازات جميلة جدا. هذه اريدها.
فروشنده: بله. حتماً. رنگ مشکي مي خواهي يا قهوه اي؟
البائع: نعم. حتماً. تريد اللون الاسود أم البني؟
محمد: رنگ قهوه اي خوب است. متشکرم.
محمد: اللون البني جيد. شکرا.

********


اذن نستمع الآن الي الحوار کاملاً باللغة الفارسية.

محمد: ببخشيد! قيمت اين پالتو چرم چه قدر است؟ 200 هزار تومان؟
فروشنده: بله. قيمت آن 200 هزار تومان است.
محمد: گران است. آيا اين پالتو از چرم طبيعي است؟
فروشنده: بله. تمام پالتوها وکيف وکفشهاي اين فروشگاه از چرم طبيعي هستند حتي دستکشها.
محمد: اين چرمها محصول کجا هستند؟
فروشنده: شهر مشهد. البته چند شهر ديگر ايران نيز چرم توليد مي کنند. چرم ايران خيلي خوب است.

********


محمد: ببخشيد، قيمت اين کيف چقدر است؟
فروشنده: 50 هزار تومان.
محمد: بسيار قشنگ است. اما براي من گران است.
فروشنده: کيف وکفشهاي ديگري هم داريم. بفرمائيد اين طرف، سمت چپ.
محمد: اين کيف ودستکش بسيار زيبا هستند. اينها را مي خواهم.
فروشنده: بله. حتماً. رنگ مشکي مي خواهي يا قهوه اي؟
محمد: رنگ قهوه اي خوب است. متشکرم


من مواضيع : حبیب عساکره 0 ( المهدي (ع) ‏منا أهل البيت )
0 من أهل السنة من قالوا بولادة المهدي (ع) )
0 كيف نصلي على النبي محمد (ص)؟ من کتب المخالفین
0 حدیث الثقلین من کتب المخالفین
0 سجل حضورك في زيــارة الإمام الحسين (ع) في يوم عاشــوراء

حبیب عساکره
عضو برونزي
رقم العضوية : 69554
الإنتساب : Dec 2011
المشاركات : 518
بمعدل : 0.11 يوميا

حبیب عساکره غير متصل

 عرض البوم صور حبیب عساکره

  مشاركة رقم : 17  
كاتب الموضوع : حبیب عساکره المنتدى : المنتدى العام
افتراضي
قديم بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:44 PM


المفردات: الجزء الاول

خوش آمديد=أهلاً وسهلاً
کمک مي کنم=أساعد
دانشجو=طالب جامعي
آشنا شوم=أتعرف علي
مي آيي=تأتي
دوست داري=تحب
آموزش=تعليم
چگونه=کيف؟
کلاس=صف
ويژه=خاص
داريم=عندنا
ياد مي گيري=تتعلّم
ياد مي گيرم=أتعلم
دستور زبان=قواعد اللغة
گفتگو=محادثة
خواندن=قراءة
نوشتن=کتابة

********

نستمع الآن الي الحوار، الجزء الاول.
محمد: سلام.
محمد: مرحباً.
خانم نوراني: سلام. خوش آمديد. مي توانم به شما کمک کنم؟
السيدة نوراني: مرحباً. اهلاً وسهلاً. يمکنني أن أساعدک؟
محمد: من دانشجوي ادبيات فارسي هستم، مي خواهم با بخش فارسي کانون آشنا شوم.
محمد: أنا طالب الأدب الفارسي. أريد أن اتعرف علي القسم الفارسي في المؤسسة.
خانم نوراني: آيا دوست داري به کلاس آموزش فارسي بيايي؟
السيدة نوراني: هل تحب أن تأتي الي صف تعليم الفارسية؟
محمد: کلاس فارسي چگونه است؟
محمد: کيف هو صف الفارسية؟
خانم نوراني: ما براي هر دانشجو يک کلاس ويژه داريم. تو چه چيزي مي خواهي ياد بگيري؟
السيدة نوراني: نحن عندنا صف خاص لکل طالب جامعي. أنت ماذا تريد أن تتعلم؟
محمد: مي خواهم دستور زبان فارسي، گفتگو، خواندن ونوشتن ياد بگيرم.
محمد: أريد أن أتعلّم قواعد الفارسية، المحادثة والقراءة والکتابة.

********


المفردات: الجزء الثاني
همه چيز=کل شيء
تاليف کرده=ألـّّف
خوب=جيد
بيشتر از=أکثر من
چهل=أربعون
فرهنگ لغت=قاموس
بسيار=جداً
مي خرم=أشتري
مي تواني بخري=يمکنک أن تشتري

********

نستمع الآن الي الجزء الثاني من الحوار.
خانم نوراني: شما مي تواني در کلاسهاي فارسي همه چيز ياد بگيري. ما کتابها وکلاسهاي مختلفي داريم.
السيدة نوراني: يمکنک أن تتعلم کل شيء في صف الفارسية. نحن عندنا کتب وصفوف مختلفة.
محمد: اين کتابها چگونه است؟
محمد: کيف هي هذه الکتب؟
خانم نوراني: ما براي خواندن، دستور زبان وگفتگو کتابهاي مختلفي داريم. اين کتابها را کانون تأليف کرده است.
السيدة نوراني: نحن عندنا کتب مختلفة للقراءة ولقواعد اللغة وللمحادثة. هذه الکتب قد ألـّفتها المؤسسة.
محمد: خوب است. پس کتابهاي شما متنوع است.
محمد: جيد. إذنْ کتبکم منوعة.
خانم نوراني: بله. کانون زبان ايران بيشتر از 40 کتاب دارد. اين هم يک فرهنگ لغت است.
السيدة نوراني: نعم. لمؤسسة ايران للغات اکثر من أربعين کتاباً. وهذا أيضاً قاموس.
محمد: اين فرهنگ لغت بسيار مناسب است. مي توانم آن را بخرم؟
محمد: هذا القاموس مناسب جداً. يمکنني أن أشتريه؟
خانم نوراني: بله. کتابها وCD ها وفرهنگ لغت را مي تواني بخري.
السيدة نوراني: نعم. يمکنک أن تشري الکتب والأقراص المدمجة والقاموس.

********

نعيد الحوار کاملا لکن باللغة الفارسية فقط.
محمد: سلام.
خانم نوراني: سلام. خوش آمديد. مي توانم به شما کمک کنم؟
محمد: من دانشجوي ادبيات فارسي هستم، مي خواهم با بخش فارسي کانون آشنا شوم.
خانم نوراني: آيا دوست داري به کلاس آموزش فارسي بيايي؟
محمد: کلاس فارسي چگونه است؟
خانم نوراني: ما براي هر دانشجو يک کلاس ويژه داريم. تو چه چيزي مي خواهي ياد بگيري؟
محمد: مي خواهم دستور زبان فارسي، گفتگو، خواندن ونوشتن ياد بگيرم.

********

خانم نوراني: شما مي تواني در کلاسهاي فارسي همه چيز ياد بگيري. ما کتابها وکلاسهاي مختلفي داريم.
محمد: اين کتابها چگونه است؟
خانم نوراني: ما براي خواندن، دستور زبان وگفتگو کتابهاي مختلفي داريم. اين کتابها را کانون تأليف کرده است.
محمد: خوب است. پس کتابهاي شما متنوع است.
خانم نوراني: بله. کانون زبان ايران بيشتر از 40 کتاب دارد. اين هم يک فرهنگ لغت است.
محمد: اين فرهنگ لغت بسيار مناسب است. مي توانم آن را بخرم؟
خانم نوراني: بله. کتابها وCD ها وفرهنگ لغت را مي تواني بخري.




من مواضيع : حبیب عساکره 0 ( المهدي (ع) ‏منا أهل البيت )
0 من أهل السنة من قالوا بولادة المهدي (ع) )
0 كيف نصلي على النبي محمد (ص)؟ من کتب المخالفین
0 حدیث الثقلین من کتب المخالفین
0 سجل حضورك في زيــارة الإمام الحسين (ع) في يوم عاشــوراء

حبیب عساکره
عضو برونزي
رقم العضوية : 69554
الإنتساب : Dec 2011
المشاركات : 518
بمعدل : 0.11 يوميا

حبیب عساکره غير متصل

 عرض البوم صور حبیب عساکره

  مشاركة رقم : 18  
كاتب الموضوع : حبیب عساکره المنتدى : المنتدى العام
افتراضي
قديم بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:44 PM


المفردات: الجزء الاول


تا حالا=حتي الآن
هوا=الجو
رفته اي=ذهبتَشرجي=رَطب
دريا=بحرکشاورزي=زراعة
نرفته ام=لم أذهبکشاورز=مزارع
همه جا=کل مکانکشاورزان=مزارعون
فرق دارد=يختلفچگونه=کيف؟
جنگل =غابةبرنج=رز
پنبه=قطنجنگلها=غابات
مي کارند=يزرعونانبوه=کثيف
فکر مي کنم=أظنُزيبا=خلّاب
سر سبز=مکسو بالخضرةماهي گيري=صيد الاسماک
مردم=الناس

******


و الآن نستمع الي الجزء الاول من الحوار بين علي ومحمد:
علي: آيا تا حالا به ساحل درياي خزر رفته اي؟
علي: هل ذهبتَ الي شاطيء بحر خزر حتي الآن؟
محمد: نه. تا حالا به آنجا نرفته ام.
محمد: لا. لم أذهبْ الي هناک حتي الآن.
علي: آنجا با همه جاي ايران فرق دارد، جنگلهاي انبوه وطبيعت زيبا دارد.
علي: ذلک المکان يختلف عن کل المناطق الأخري في ايران، حيث الغابات الکثيفة والطبيعة الخلابة.
محمد: چه جالب! جنگلهاي انبوه؟
محمد: ما أروعه! غابات کثيفة؟
علي: بله. اما هواي آنجا شرجي است.
علي: نعم. لکن الجو هناک رطب.
محمد: کشاورزي در شمال ايران چگونه است؟
محمد: کيف الزراعة في شمال ايران؟
علي: در آنجا کشاورزان، برنج، چاي وپنبه مي کارند.
علي: المزارعون هناک يزرعون الرز والشاي والقطن.
محمد: پس آنجا کاملاً سرسبز است. مردم آنجا چه شغلهاي ديگري دارند؟
محمد: إذنْ ذلک المکان مکسو بالخضرة تماماً وما هي المهن الأخري للناس هناک؟
علي: ماهيگيري. درياي خزر جاي خوبي براي ماهيگيري است.
علي: صيد الاسماک. بحر خزر مکان جيد لصيد الاسماک.

******


المفردات: الجزء الثاني


به علت=بسبب
خوش=منعش
مسافرت مى كنند=يسافرونشهر=مدينة
شنا=سباحةشهرهاي ساحلي=المدن الساحلية
تفريح=تنزهبندر=ميناء
بندرها=موانيءکدام=أي
بندر انزلي=ميناء انزليبندر نوشهر=ميناء نوشهر

******

نستمع الآن الي الجزء الثاني من الحوار.
علي: به علت وجود جنگلهاي زيبا وهواي خوش، مردم ايران، زياد به شمال سفر مي کنند.
علي: الناس في ايران يسافرون کثيراً الي الشمال بسبب وجود الغابات الخلابة والجو المنعش هناک.
محمد: آيا در ساحل درياي خزر جايي هم براي شنا هست؟
محمد: هل يوجد مکان للسباحة أيضاً في بحر قزوين؟
علي: بله. همه ي شهرهاي ساحلي جايي براي شنا وتفريح کنار ساحل دارند.
علي: نعم. لکلّ المدن الساحلية مکان للسباحة والتنزه قرب الساحل.
محمد: بندرهاي مهم درياي خزر کدامند؟
محمد: ما هي أهمّ الموانيء علي بحر قزوين؟
علي: بندر انزلي وبندر نوشهر، مهمترين بندرهاي ايران در ساحل درياي خزر هستند.
علي: ميناء أنزلي وميناء نوشهر، اهم مينائين ايرانيين علي ساحل بحر خزر.

******


نعيد عليکم الحوار اعزائي المستمعين باللغة الفارسية.
علي: آيا تا حالا به ساحل درياي خزر رفته اي؟
محمد: نه. تا حالا به آنجا نرفته ام.
علي: آنجا با همه جاي ايران فرق دارد، جنگلهاي انبوه وطبيعت زيبا دارد.محمد: چه جالب! جنگلهاي انبوه؟
علي: بله. اما هواي آنجا شرجي است.محمد: کشاورزي در شمال ايران چگونه است؟
علي: در آنجا کشاورزان، برنج، چاي وپنبه مي کارند.محمد: پس آنجا کاملاً سرسبز است. مردم آنجا چه شغلهاي ديگري دارند؟
علي: ماهيگيري. درياي خزر جاي خوبي براي ماهيگيري است.

******


علي: به علت وجود جنگلهاي زيبا وهواي خوش، مردم ايران، زياد به شمال سفر مي کنند.
محمد: آيا در ساحل درياي خزر جايي هم براي شنا هست؟
علي: بله. همه ي شهرهاي ساحلي جايي براي شنا وتفريح کنار ساحل دارند.محمد: بندرهاي مهم درياي خزر کدامند؟
علي: بندر انزلي وبندر نوشهر، مهمترين بندرهاي ايران در ساحل درياي خزر هستند.


من مواضيع : حبیب عساکره 0 ( المهدي (ع) ‏منا أهل البيت )
0 من أهل السنة من قالوا بولادة المهدي (ع) )
0 كيف نصلي على النبي محمد (ص)؟ من کتب المخالفین
0 حدیث الثقلین من کتب المخالفین
0 سجل حضورك في زيــارة الإمام الحسين (ع) في يوم عاشــوراء

حبیب عساکره
عضو برونزي
رقم العضوية : 69554
الإنتساب : Dec 2011
المشاركات : 518
بمعدل : 0.11 يوميا

حبیب عساکره غير متصل

 عرض البوم صور حبیب عساکره

  مشاركة رقم : 19  
كاتب الموضوع : حبیب عساکره المنتدى : المنتدى العام
افتراضي
قديم بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:45 PM


المفردات: الجزء الاول


سبزي = خضروات
نخورده ام = لم آکل
پلو= رزمي داني = تـَعلم
ماهي = سمکآري = نعم
بسيار خوشمزه = لذيذ جداًدرست است = صحيح
دريا = بحراستان = محافظة
درياي خزر = بحر قزويناستانها = محافظات
تا حال = احتي الآنکنار دريا =ساحل البحر
خورده اي = أکلت َ

*******


تعلّمنا الجزء الاول من المفردات، والآن نستمع الي الجزء الاول من الحوار.
محمد: سبزي پلو با ماهي!؟ اين غذاي ايراني بسيار خوشمزه است.
محمد: خضروات برز مع السمک!؟ هذا الطعام الايراني لذيذ جداً.
علي: اين ماهي درياي خزر است. آيا تا حالا از آن خورده اي؟
علي: هذا سمک بحر قزوين. هل أکلتَ منه حتي الآن؟
محمد: نه از اين ماهي نخورده ام.
محمد: لا، من هذا السمک لم آکل حتي الآن.
علي: اين از ماهي هاي خوشمزه ي درياي خزر است آيا مي داني درياي خزر کجاست؟
علي: هذا من الأسماک اللذيدة لبحر قزوين. هل تعلم أين بحر قزوين؟
محمد: آري. در شمال ايران.
محمد: نعم. في شمال ايران.
علي: درست است. استانهاي گيلان ومازندران وگلستان در ساحل درياي خزر هستند.
علي: صحيح. محافظات گيلان ومازندارن وگلستان تقع علي ساحل بحر قزوين.

*******


المفردات: الجزء الثاني


آن طرف = الجانب الآخر
زندگي مي کنند = يعيشون
چند نوع = کم نوعاًخاويار = کافيار
وجود دارد= يوجدمي دانم = أعلمُ
وجود ندارد = لا يوجدبهترين =أفضل
در حدود = نحوگرانترين = أغلي
80، هشتاد = ثمانون

*******


إذنْ نستمع الآن الي الجزء الثاني من الحوار.
محمد: روسيه هم کنار درياي خزر است. آن طرف دريا.
محمد: روسيا أيضاً تقع علي ساحل بحر قزوين. علي الجانب الآخر للبحر.
علي: بله. روسيه، آذربايجان، ترکمنستان وقزاقستان نيز کنار درياي قزوين هستند.
علي: نعم. روسيا وآذربايجان وترکمنستان وکازاخستان أيضاً تقع علي ساحل بحر قزوين.
محمد: واقعاً اين ماهي خوشمزه است. چند نوع ماهي در درياي خزر وجود دارد؟
محمد: هذا السمک لذيذ حقاً. کم نوعاً من الاسماک يوجد في بحر قزوين؟
علي: حدود 80 نوع ماهي در درياي خزر زندگي مي کنند. خاويار اين دريا معروف است.
علي: تعيش في بحر قزوين نحو ثمانين نوعاً من الاسماک. کافيار هذا البحر معروف.
محمد: بله. اين را مي دانم خاويار ايران بهترين وگرانترين خاويار دنيا است.
محمد: نعم. أعرف هذا... الکافيار الايراني أفضل وأغلي کافيار في العالم.

*******


نعيد الحوار لکن باللغة الفارسية فقط.
محمد: سبزي پلو با ماهي!؟ اين غذاي ايراني بسيار خوشمزه است.
علي: اين ماهي درياي خزر است. آيا تا حالا از آن خورده اي؟
محمد: نه از اين ماهي نخورده ام.علي: اين از ماهي هاي خوشمزه ي درياي خزر است آيا مي داني درياي خزر کجاست؟
محمد: آري. در شمال ايران.علي: درست است. استانهاي گيلان ومازندران وگلستان در ساحل درياي خزر هستند.

*******


محمد: روسيه هم کنار درياي خزر است. آن طرف دريا.
علي: بله. روسيه، آذربايجان، ترکمنستان وقزاقستان نيز کنار درياي قزوين هستند.
محمد: واقعاً اين ماهي خوشمزه است. چند نوع ماهي در درياي خزر وجود دارد؟علي: حدود 80 نوع ماهي در درياي خزر زندگي مي کنند. خاويار اين دريا معروف است.
محمد: بله. اين را مي دانم خاويار ايران بهترين وگرانترين خاويار دنيا است




من مواضيع : حبیب عساکره 0 ( المهدي (ع) ‏منا أهل البيت )
0 من أهل السنة من قالوا بولادة المهدي (ع) )
0 كيف نصلي على النبي محمد (ص)؟ من کتب المخالفین
0 حدیث الثقلین من کتب المخالفین
0 سجل حضورك في زيــارة الإمام الحسين (ع) في يوم عاشــوراء

حبیب عساکره
عضو برونزي
رقم العضوية : 69554
الإنتساب : Dec 2011
المشاركات : 518
بمعدل : 0.11 يوميا

حبیب عساکره غير متصل

 عرض البوم صور حبیب عساکره

  مشاركة رقم : 20  
كاتب الموضوع : حبیب عساکره المنتدى : المنتدى العام
افتراضي
قديم بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:45 PM



المفردات: الجزء الاول


بفرمائيد = تفضّل
صحبت مي کنم = أتحدثُ
مي خواهم صحبت کنم = أريد أن أتحدثاتاق = غرفة
417 = ا ربعمائة وسبعة عشرپشت خط باشيد = إبق علي الخط
حالت چطور است؟کيف حالک؟تو چطوري؟کيف حالک؟
خوبم = بخيربد نيستم = لا بأس
چه خبر؟مالخبر؟امشب = الليلة
ما مي رويم = نحن نذهبمي خواهيم برويم = نريد أن نذهب
شب نشيني = السمرخانه = منزل
تو مي آيي؟أنت تأتي؟مهماني = ضيافة
ساده = بسيطبعد از شام = بعد العشاء
دوستان = أصدقاءمي آيند = يأتون
خوش مي گذرد = يکون ممتعاًإذنْ نستمع الآن الي الجزء الاول من الحوار.
منشي: الو، بفرمائيد.السکرتيرة: الو.. تفضّل.
حميد: الو.. سلام. مي خواهم با آقاي محمد صحبت کنم، اتاق 417.
حميد: الو.. مرحباً. أريد أن أتحدث مع السيد محمد. الغرفة اربعمائة وسبع عشرة.
منشي: سلام. چند لحظه پشت خط باشيد.
السکرتيرة: مرحباً. لحظات إبق علي الخط.
محمد: الو، بفرمائيد.
محمد: الو.. تفضّل.
حميد: سلام محمد. حالت چطور است؟
حميد: مرحباً محمد. کيف حالک؟
محمد: سلام حميد. خوبم. تو چطوري؟
محمد: مرحباً حميد. أنا بخير وکيف حالک؟
حميد: بد نيستم.
حميد: لا بأس
محمد: چه خبر؟
محمد: ما الخبر؟
حميد: امشب مي خواهيم براي شب نشيني به خانه ي سعيد برويم. تو هم مي آيي؟
حميد: الليلة نريد أن نذهب الي منزل سعيد للسمر. أنت تأتي أيضاً؟
محمد: شب نشيني ديگر چيست؟
محمد: وما هو السّمر يا تري؟
حميد: شب نشيني يعني يک مهماني ساده بعد از شام. دوستان ديگر هم مي آيند خوش مي گذرد.
حميد: السّمر يعني ضيافة بسيطة بعد العشاء. الاصدقاء الآ خرون يأتون أيضاً يکون وقتاً ممتعاً.

************


المفردات: الجزء الثاني


لازم نيست = لا حاجة
من تلفن کردم =أنا اتصلتُ هاتفيا
ما مي آييم= نحن نأتيمن گفتم = أنا قلتُ
چند = عددچه ساعتي؟أية ساعة
مي رويد = تذهبوننـُه (9) = التاسعة
فردا = غداًبا هم باشيم = نکون معاً
هفته = أسبوعپيش = الماضي
برگشته است = قد عادماه = شهر
چون = لأننديده ايم = لم نر
کار = واجب، عملپيراهن = قميص
اتو مي کنم = أکويبايد اتو کنم = يحب أن أکوي
آماده مي شوم = أتهيأمنتظرت هستم = أنتظرک
سر خيابان = بداية الشارع

*************


نستمع الآن الي بقية الحوار.
محمد: من که دعوت ندارم!
محمد: انا لستُ مدعوا!
حميد: براي شب نشيني دعوت لازم نيست. من به سعيد تلفن کردم وگفتم با چند نفر از دوستان به خانه ي شما مي آييم.
حميد: لا حاجة للدعوة للسّمر. أنا إتصلتُ هاتفياً بسعيد وقلت له: نأتي الي منزلکم مع عدد من الاصدقاء.
محمد: چه ساعتي مي رويد؟
محمد: في أية ساعة تذهبون؟
حميد: حدود ساعت 9 فردا هم تعطيل است. مي توانيم چند ساعت با هم باشيم.
حميد: حوالي الساعة التاسعة. وغداً عطلة. يمکننا أن نکون معاً لبضع ساعات.
محمد: سعيد هفته ي پيش در شيراز بود، از شيراز برگشته است؟
محمد: کان سعيد في شيراز الأسبوع الماضي، هل عاد من شيراز؟
حميد: بله. چون از يک ماه قبل سعيد را نديده ام، به خانه ي آنها مي رويم. مي آيي؟
حميد: نعم. ولأنـّي لم أر سعيداً منذ الشهر الماضي، فنذهب الي منزلهم. أتأتي؟
محمد: کار مهمي ندارم. بايد پيراهنم را اتو کنم. تا ساعت 9 آماده مي شوم.
محمد: ليس لي واجب مهم. يجب أن أکوي قميصي. سأتهيّأ حتي الساعة التاسعة.
حميد: خوب. پس من وعلي ساعت 9 سر خيابان منتظرت هستيم.
حميد: حسناً. اذنْ نتظرک أنا وعلي في الساعة التاسعة في بداية الشارع.
محمد: حتماً. خدا حافظ.
محمد: حتماً. في امان الله.
حميد: خداحافظ.
حميد: في امان الله.

**********


نستمع الي الحواربين حميد محمد. لکن باللغة الفارسية فقط.
منشي: الو، بفرمائيد.
حميد: الو.. سلام. مي خواهم با آقاي محمد صحبت کنم، اتاق 417.
منشي: سلام. چند لحظه پشت خط باشيد.
محمد: الو، بفرمائيد.
حميد: سلام محمد. حالت چطور است؟
محمد: سلام حميد. خوبم. تو چطوري؟حميد: بد نيستم.
محمد: چه خبر؟حميد: امشب مي خواهيم براي شب نشيني به خانه ي سعيد برويم. تو هم مي آيي؟
محمد: شب نشيني ديگر چيست؟
حميد: شب نشيني يعني يک مهماني ساده بعد از شام. دوستان ديگر هم مي آيند خوش مي گذرد.

*******


محمد: من که دعوت ندارم!
حميد: براي شب نشيني دعوت لازم نيست. من به سعيد تلفن کردم وگفتم با چند نفر از دوستان به خانه ي شما مي آييم.
محمد: چه ساعتي مي رويد؟حميد: حدود ساعت 9 فردا هم تعطيل است. مي توانيم چند ساعت با هم باشيم.
محمد: سعيد هفته ي پيش در شيراز بود، از شيراز برگشته است؟حميد: بله. چون از يک ماه قبل سعيد را نديده ام، به خانه ي آنها مي رويم. مي آيي؟
محمد: کار مهمي ندارم. بايد پيراهنم را اتو کنم. تا ساعت 9 آماده مي شوم.حميد: خوب. پس من وعلي ساعت 9 سر خيابان منتظرت هستيم.
محمد: حتماً. خدا حافظ.
حميد: خداحافظ.





المفردات: الجزء الاول


ببخشيد= عفواً
خوش آمديد= اهلاً وسهلاً
خانم = سيدةخداحافظ = في امان الله
زحمت داديم = اتعبناكم(اثقلنا عليکم)تعارف = مجاملة
خواهش مي کنم = عفواًتعارف کردي = تجاملتَ
خوشحال شدم = سررتُتعارف مي کنند = يجاملون
خيلي خوشحال شدم = سررتُ کثيراًمهربان = حنون
دست شما درد نکند = سلّمتْ يداکمهمان = ضيف
به سلامت = مع السلامةمهمان نواز = مضياف
شيريني = حلوياتمادر= أمّ
کشور = بلاددوست داشت = حبّذ
کمک مي کنم = أساعدبخوريم = نتناول
ياد بگيري = تتعلّمميوه = فاکهة
خيلي ممنون = شکراً جزيلاً

************


نستمع الآن الي الحوار.
حميد: ببخشيد خانم. خيلي زحمت داديم.
حميد: عذراً سيدتي. زاحمناک (اثقلنا عليک)کثيراً.
مادر سعيد: خواهش مي کنم خيلي خوشحال شدم.
أمّ سعيد: عفواً، سررتُ کثيراً.
محمد: دست شما درد نکند خانم.
محمد: سلمتْ يداکِ سيدتي.
مادر سعيد: خواهش مي کنم. به سلامت. خوش آمديد.
أمّ سعيد: عفواً. مع السلامة. اهلاً وسهلاً.
حميد: خداحافظ.
حميد: في امان الله.

***********



نستمع الي الحوار مرة اخري... لکن باللغة الفارسية فقط.
حميد: ببخشيد خانم. خيلي زحمت داديم.
مادر سعيد: خواهش مي کنم خيلي خوشحال شدم.محمد: دست شما درد نکند خانم.
مادر سعيد: خواهش مي کنم. به سلامت. خوش آمديد.
حميد: خداحافظ.
استغرقتْ عملية التوديع بضع دقائق، وهذا ما أثار استغراب محمد. لأنّ الضيوف کانوا يکثرون في المجاملة. والمجاملات والمودة والاحترام الفائق، الذي لقيه محمد وزملاؤه من سعيد وأمّه، نال إعجابه کثيراً. واثناء عودته بالسيارة مع حميد، أخذ يسأل حميداً عما جري وحاوره في الموضوع.
محمد: شما براي خداحافظي خيلي تعارف کرديد.
محمد: أنتم أکثرتم في المجاملات اثناء التوديع.
حميد: بله. ايرانيها خيلي تعارف مي کنند، چون مهمان نواز هستند.
حميد: نعم. الايرانيون يکثرون في المجاملة، لأنّهم يکرمون الضيف.
محمد: مادر سعيد خيلي مهربان بود. او دوست داشت ما زياد ميوه و شيريني بخوريم.
محمد: أمّ سعيد کانت حنونة جداً، وکانت تحبّ أن نأکل المزيد من الفاکهة والحلويات.
حميد: بله. ايرانيها مهمان را دوست دارند.
حميد: نعم. الايرانيون يحبون الضيف.
محمد: در کشور ما هم مردم تعارف مي کنند، اما نه مثل ايرانيها.
محمد: الناس في بلدنا أيضاً يجاملون بعضهم البعض، لکن ليس مثل الايرانيين.
حميد: مي خواهي تعارفهاي ايراني را ياد بگيري؟
حميد: تريد أن تتعلم المجاملات الايرانية؟
محمد: بله.
محمد: نعم.
حميد: من به تو کمک مي کنم تا آنها را ياد بگيري.
حميد: أنا أساعدک حتي تتعلّمها.
محمد: خيلي ممنون.
محمد: شکراً جزيلاً.
حميد: خواهش مي کنم.
حميد: عفواً.

*********


نستمع الي الحوار ثانية لکن باللغة الفارسية.
محمد: شما براي خداحافظي خيلي تعارف کرديد.
حميد: بله. ايرانيها خيلي تعارف مي کنند، چون مهمان نواز هستند.
محمد: مادر سعيد خيلي مهربان بود. او دوست داشت ما زياد ميوه و شيريني بخوريم.حميد: بله. ايرانيها مهمان را دوست دارند.
محمد: در کشور ما هم مردم تعارف مي کنند، اما نه مثل ايرانيها.حميد: مي خواهي تعارفهاي ايراني را ياد بگيري؟
محمد: بله.حميد: من به تو کمک مي کنم تا آنها را ياد بگيري.
محمد: خيلي ممنون.حميد: خواهش مي کنم.





من مواضيع : حبیب عساکره 0 ( المهدي (ع) ‏منا أهل البيت )
0 من أهل السنة من قالوا بولادة المهدي (ع) )
0 كيف نصلي على النبي محمد (ص)؟ من کتب المخالفین
0 حدیث الثقلین من کتب المخالفین
0 سجل حضورك في زيــارة الإمام الحسين (ع) في يوم عاشــوراء
إضافة رد

مواقع النشر (المفضلة)


أدوات الموضوع
انواع عرض الموضوع

تعليمات المشاركة
لا تستطيع إضافة مواضيع جديدة
لا تستطيع الرد على المواضيع
لا تستطيع إرفاق ملفات
لا تستطيع تعديل مشاركاتك

BB code is متاحة
كود [IMG] متاحة
كود HTML معطلة

الانتقال السريع

الشبكة: أحد مواقع المجموعة الشيعية للإعلام

الساعة الآن: 12:37 PM.

بحسب توقيت النجف الأشرف

Powered by vBulletin 3.8.14 by DRC © 2000 - 2024
جميع الحقوق محفوظة لـ منتديات أنا شيعـي العالمية


تصميم شبكة التصاميم الشيعية