|
عضو برونزي
|
رقم العضوية : 69554
|
الإنتساب : Dec 2011
|
المشاركات : 518
|
بمعدل : 0.11 يوميا
|
|
|
|
كاتب الموضوع :
حبیب عساکره
المنتدى :
المنتدى العام
بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:45 PM
المفردات: الجزء الاول
بفرمائيد = تفضّل
صحبت مي کنم = أتحدثُ
مي خواهم صحبت کنم = أريد أن أتحدثاتاق = غرفة
417 = ا ربعمائة وسبعة عشرپشت خط باشيد = إبق علي الخط
حالت چطور است؟کيف حالک؟تو چطوري؟کيف حالک؟
خوبم = بخيربد نيستم = لا بأس
چه خبر؟مالخبر؟امشب = الليلة
ما مي رويم = نحن نذهبمي خواهيم برويم = نريد أن نذهب
شب نشيني = السمرخانه = منزل
تو مي آيي؟أنت تأتي؟مهماني = ضيافة
ساده = بسيطبعد از شام = بعد العشاء
دوستان = أصدقاءمي آيند = يأتون
خوش مي گذرد = يکون ممتعاًإذنْ نستمع الآن الي الجزء الاول من الحوار.
منشي: الو، بفرمائيد.السکرتيرة: الو.. تفضّل.
حميد: الو.. سلام. مي خواهم با آقاي محمد صحبت کنم، اتاق 417.حميد: الو.. مرحباً. أريد أن أتحدث مع السيد محمد. الغرفة اربعمائة وسبع عشرة.
منشي: سلام. چند لحظه پشت خط باشيد.
السکرتيرة: مرحباً. لحظات إبق علي الخط.
محمد: الو، بفرمائيد.محمد: الو.. تفضّل.
حميد: سلام محمد. حالت چطور است؟
حميد: مرحباً محمد. کيف حالک؟
محمد: سلام حميد. خوبم. تو چطوري؟محمد: مرحباً حميد. أنا بخير وکيف حالک؟
حميد: بد نيستم.
حميد: لا بأس
محمد: چه خبر؟محمد: ما الخبر؟
حميد: امشب مي خواهيم براي شب نشيني به خانه ي سعيد برويم. تو هم مي آيي؟
حميد: الليلة نريد أن نذهب الي منزل سعيد للسمر. أنت تأتي أيضاً؟
محمد: شب نشيني ديگر چيست؟محمد: وما هو السّمر يا تري؟
حميد: شب نشيني يعني يک مهماني ساده بعد از شام. دوستان ديگر هم مي آيند خوش مي گذرد.
حميد: السّمر يعني ضيافة بسيطة بعد العشاء. الاصدقاء الآ خرون يأتون أيضاً يکون وقتاً ممتعاً.
************
المفردات: الجزء الثاني
لازم نيست = لا حاجة
من تلفن کردم =أنا اتصلتُ هاتفيا
ما مي آييم= نحن نأتيمن گفتم = أنا قلتُ
چند = عددچه ساعتي؟أية ساعة
مي رويد = تذهبوننـُه (9) = التاسعة
فردا = غداًبا هم باشيم = نکون معاً
هفته = أسبوعپيش = الماضي
برگشته است = قد عادماه = شهر
چون = لأننديده ايم = لم نر
کار = واجب، عملپيراهن = قميص
اتو مي کنم = أکويبايد اتو کنم = يحب أن أکوي
آماده مي شوم = أتهيأمنتظرت هستم = أنتظرک
سر خيابان = بداية الشارع
*************
نستمع الآن الي بقية الحوار.
محمد: من که دعوت ندارم!
محمد: انا لستُ مدعوا!
حميد: براي شب نشيني دعوت لازم نيست. من به سعيد تلفن کردم وگفتم با چند نفر از دوستان به خانه ي شما مي آييم.
حميد: لا حاجة للدعوة للسّمر. أنا إتصلتُ هاتفياً بسعيد وقلت له: نأتي الي منزلکم مع عدد من الاصدقاء.
محمد: چه ساعتي مي رويد؟محمد: في أية ساعة تذهبون؟
حميد: حدود ساعت 9 فردا هم تعطيل است. مي توانيم چند ساعت با هم باشيم.
حميد: حوالي الساعة التاسعة. وغداً عطلة. يمکننا أن نکون معاً لبضع ساعات.
محمد: سعيد هفته ي پيش در شيراز بود، از شيراز برگشته است؟محمد: کان سعيد في شيراز الأسبوع الماضي، هل عاد من شيراز؟
حميد: بله. چون از يک ماه قبل سعيد را نديده ام، به خانه ي آنها مي رويم. مي آيي؟
حميد: نعم. ولأنـّي لم أر سعيداً منذ الشهر الماضي، فنذهب الي منزلهم. أتأتي؟
محمد: کار مهمي ندارم. بايد پيراهنم را اتو کنم. تا ساعت 9 آماده مي شوم.محمد: ليس لي واجب مهم. يجب أن أکوي قميصي. سأتهيّأ حتي الساعة التاسعة.
حميد: خوب. پس من وعلي ساعت 9 سر خيابان منتظرت هستيم.
حميد: حسناً. اذنْ نتظرک أنا وعلي في الساعة التاسعة في بداية الشارع.
محمد: حتماً. خدا حافظ.محمد: حتماً. في امان الله.
حميد: خداحافظ.
حميد: في امان الله.
**********
نستمع الي الحواربين حميد محمد. لکن باللغة الفارسية فقط.منشي: الو، بفرمائيد.
حميد: الو.. سلام. مي خواهم با آقاي محمد صحبت کنم، اتاق 417.
منشي: سلام. چند لحظه پشت خط باشيد.محمد: الو، بفرمائيد.
حميد: سلام محمد. حالت چطور است؟
محمد: سلام حميد. خوبم. تو چطوري؟حميد: بد نيستم.
محمد: چه خبر؟حميد: امشب مي خواهيم براي شب نشيني به خانه ي سعيد برويم. تو هم مي آيي؟
محمد: شب نشيني ديگر چيست؟حميد: شب نشيني يعني يک مهماني ساده بعد از شام. دوستان ديگر هم مي آيند خوش مي گذرد.
*******
محمد: من که دعوت ندارم!
حميد: براي شب نشيني دعوت لازم نيست. من به سعيد تلفن کردم وگفتم با چند نفر از دوستان به خانه ي شما مي آييم.
محمد: چه ساعتي مي رويد؟حميد: حدود ساعت 9 فردا هم تعطيل است. مي توانيم چند ساعت با هم باشيم.
محمد: سعيد هفته ي پيش در شيراز بود، از شيراز برگشته است؟حميد: بله. چون از يک ماه قبل سعيد را نديده ام، به خانه ي آنها مي رويم. مي آيي؟
محمد: کار مهمي ندارم. بايد پيراهنم را اتو کنم. تا ساعت 9 آماده مي شوم.حميد: خوب. پس من وعلي ساعت 9 سر خيابان منتظرت هستيم.
محمد: حتماً. خدا حافظ.حميد: خداحافظ.
المفردات: الجزء الاول
ببخشيد= عفواً
خوش آمديد= اهلاً وسهلاً
خانم = سيدةخداحافظ = في امان الله
زحمت داديم = اتعبناكم(اثقلنا عليکم)تعارف = مجاملة
خواهش مي کنم = عفواًتعارف کردي = تجاملتَ
خوشحال شدم = سررتُتعارف مي کنند = يجاملون
خيلي خوشحال شدم = سررتُ کثيراًمهربان = حنون
دست شما درد نکند = سلّمتْ يداکمهمان = ضيف
به سلامت = مع السلامةمهمان نواز = مضياف
شيريني = حلوياتمادر= أمّ
کشور = بلاددوست داشت = حبّذ
کمک مي کنم = أساعدبخوريم = نتناول
ياد بگيري = تتعلّمميوه = فاکهة
خيلي ممنون = شکراً جزيلاً
************
نستمع الآن الي الحوار.
حميد: ببخشيد خانم. خيلي زحمت داديم.
حميد: عذراً سيدتي. زاحمناک (اثقلنا عليک)کثيراً.
مادر سعيد: خواهش مي کنم خيلي خوشحال شدم.
أمّ سعيد: عفواً، سررتُ کثيراً.
محمد: دست شما درد نکند خانم.محمد: سلمتْ يداکِ سيدتي.
مادر سعيد: خواهش مي کنم. به سلامت. خوش آمديد.
أمّ سعيد: عفواً. مع السلامة. اهلاً وسهلاً.
حميد: خداحافظ.حميد: في امان الله.
***********
نستمع الي الحوار مرة اخري... لکن باللغة الفارسية فقط.
حميد: ببخشيد خانم. خيلي زحمت داديم.
مادر سعيد: خواهش مي کنم خيلي خوشحال شدم.محمد: دست شما درد نکند خانم.
مادر سعيد: خواهش مي کنم. به سلامت. خوش آمديد.حميد: خداحافظ.
استغرقتْ عملية التوديع بضع دقائق، وهذا ما أثار استغراب محمد. لأنّ الضيوف کانوا يکثرون في المجاملة. والمجاملات والمودة والاحترام الفائق، الذي لقيه محمد وزملاؤه من سعيد وأمّه، نال إعجابه کثيراً. واثناء عودته بالسيارة مع حميد، أخذ يسأل حميداً عما جري وحاوره في الموضوع.
محمد: شما براي خداحافظي خيلي تعارف کرديد.
محمد: أنتم أکثرتم في المجاملات اثناء التوديع.
حميد: بله. ايرانيها خيلي تعارف مي کنند، چون مهمان نواز هستند.
حميد: نعم. الايرانيون يکثرون في المجاملة، لأنّهم يکرمون الضيف.
محمد: مادر سعيد خيلي مهربان بود. او دوست داشت ما زياد ميوه و شيريني بخوريم.محمد: أمّ سعيد کانت حنونة جداً، وکانت تحبّ أن نأکل المزيد من الفاکهة والحلويات.
حميد: بله. ايرانيها مهمان را دوست دارند.
حميد: نعم. الايرانيون يحبون الضيف.
محمد: در کشور ما هم مردم تعارف مي کنند، اما نه مثل ايرانيها.محمد: الناس في بلدنا أيضاً يجاملون بعضهم البعض، لکن ليس مثل الايرانيين.
حميد: مي خواهي تعارفهاي ايراني را ياد بگيري؟
حميد: تريد أن تتعلم المجاملات الايرانية؟
محمد: بله.محمد: نعم.
حميد: من به تو کمک مي کنم تا آنها را ياد بگيري.
حميد: أنا أساعدک حتي تتعلّمها.
محمد: خيلي ممنون.محمد: شکراً جزيلاً.
حميد: خواهش مي کنم.
حميد: عفواً.
*********
نستمع الي الحوار ثانية لکن باللغة الفارسية.
محمد: شما براي خداحافظي خيلي تعارف کرديد.
حميد: بله. ايرانيها خيلي تعارف مي کنند، چون مهمان نواز هستند.
محمد: مادر سعيد خيلي مهربان بود. او دوست داشت ما زياد ميوه و شيريني بخوريم.حميد: بله. ايرانيها مهمان را دوست دارند.
محمد: در کشور ما هم مردم تعارف مي کنند، اما نه مثل ايرانيها.حميد: مي خواهي تعارفهاي ايراني را ياد بگيري؟
محمد: بله.حميد: من به تو کمک مي کنم تا آنها را ياد بگيري.
محمد: خيلي ممنون.حميد: خواهش مي کنم.
|
|
|
|
|