العودة   منتديات أنا شيعـي العالمية منتديات أنا شيعي العالمية المنتدى العام

المنتدى العام المنتدى مخصص للأمور العامة

إضافة رد
   
أدوات الموضوع انواع عرض الموضوع

حبیب عساکره
عضو برونزي
رقم العضوية : 69554
الإنتساب : Dec 2011
المشاركات : 518
بمعدل : 0.11 يوميا

حبیب عساکره غير متصل

 عرض البوم صور حبیب عساکره

  مشاركة رقم : 1  
المنتدى : المنتدى العام
افتراضي اتعلم کلمات فارسیه
قديم بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:29 PM



إجلس= بنشين
أمس الأول= پريروز
أشعر بالصداع= سرم درد مي کند
دوار= سر گيجه
فم= دهان
فمک= دهانت
إفتح= بازکن
أري= ببينم
حيناً= گاهي
لسان= زبان
لسانک= زبانت
ألم في البطن= دل درد
إسمح= إجازه بده
ضغط الدم= فشار خون
أقيس= اندازه بگيرم
رجاءً= لطفاً
کم= آستين
إرفع= بالا بزن

************


الحوار: الجزء الاول.

محمد: سلام.
محمد: مرحباً.
خانم دکتر: سلام. بفرما بنشين. چه شده است؟
طبيبة: مرحبا. تفضل إجلس. ماذا حدث؟
محمد: از پريروز سرم درد مي کند. حالت تهوع هم دارم.
محمد: من أمس الأول أشعر بالصداع. لدي غثيان أيضاً.
خانم دکتر: آيا احساس سر گيجه هم مي کني؟
طبيبة: هل تشعر بالدّوار أيضاً؟
محمد: بله. گاهي احساس سرگيجه مي کنم.
محمد: نعم. أشعر بالدّوار حيناً.
خانم دکتر: دهانت را باز کن تا زبانت را ببينم. آيا احساس دل درد هم مي کني؟
طبيبة: إفتح فمک لأري لسانک. هل تشعر بألم في البطن أيضاً؟
محمد: نه احساس دل درد نمي کنم.
محمد: لا ، لا أشعر بألم في البطن.
خانم دکتر: اجازه بده فشار خونت را اندازه بگيرم. لطفاً آستينت را بالا بزن.
طبيبة: إسمح لي أن أقيس ضغط دمک. رجاء إرفع کمّک.
محمد: چشم. بفرما.
محمد: سمعاً. تفضّلي.


من مواضيع : حبیب عساکره 0 ( المهدي (ع) ‏منا أهل البيت )
0 من أهل السنة من قالوا بولادة المهدي (ع) )
0 كيف نصلي على النبي محمد (ص)؟ من کتب المخالفین
0 حدیث الثقلین من کتب المخالفین
0 سجل حضورك في زيــارة الإمام الحسين (ع) في يوم عاشــوراء

حبیب عساکره
عضو برونزي
رقم العضوية : 69554
الإنتساب : Dec 2011
المشاركات : 518
بمعدل : 0.11 يوميا

حبیب عساکره غير متصل

 عرض البوم صور حبیب عساکره

  مشاركة رقم : 2  
كاتب الموضوع : حبیب عساکره المنتدى : المنتدى العام
افتراضي
قديم بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:30 PM




بستان= باغ
مرقد= آرامگاه
تعلم= مي داني
أظنّ= فکر مي کنم
رسّام= نقاش
رسّامون= نقاشان
أفضل= بهترين
حوالي= حدود
ثمانون=80 هشتاد
قبل= پيش
توفّي= در گذشت
حداثة= نوجواني
ثمّ= سپس
من هناک= از آنج

*******

الحوار: الجزء الأول.

محمد: اين باغ بسيار زيباست. آرامگاه کمال الملک هم ديدني است.
محمد: هذا البستان جميل جدّاً. مرقد کمال الملک أيضاً ملفت.
علي: آيا مي داني کمال الملک که بود؟
علي: هل تعلم مَن کان کمال الملک؟
محمد: فکر مي کنم نقاش بوده. درست است؟
محمد: أظنّ أنّه کان رسّاماً. صحيح؟
علي: بله. او از بهترين نقاشان ايران بوده وحدود 80 سال پيش در گذشته است.
علي: نعم. انّه کان من أفضل رسّامي ايران وقد توفي قبل حوالي ثمانين عاماً.
محمد: آيا او اهل شهر نيشابور بوده؟
محمد: هل کان هو من أهالي مدينة نيشابور؟
علي: نه. کمال الملک کاشاني بوده ودر سن نوجواني به تهران، وبعد از آنجا به اروپا رفته است.
علي: لا. کان کمال الملک کاشانياً وذهب إلي طهران في سنّ الحداثة وثمّ ذهب من هناک إلي اوروبا.

*******


المفردات: الجزء الثاني

تعلّم= آموختن
فنّي= هنري
أصبح= شد
شيخوخة= پيري
آخر العمر= پايان عمر
هنا= اينجا
عاش= زندگي کرد
لوحة= تابلو
لوحات= تابلوها
متحف= موزه
متاحف= موزه ها
البلدان الأخري= کشورهاي ديگر

**********

الحوار: الجزء الثاني.

محمد: آيا کمال الملک براي آموختن نقاشي به اروپا رفت؟
محمد: هل ذهب کمال الملک إلي اوروبا لتعلّم الرسم؟
علي: بله، سپس به ايران بازگشت ومدير يک مدرسه هنري شد.
علي: نعم، ثمّ عاد إلي ايران وأصبح مديراً لمدرسة فنية
محمد: پس چرا آرامگاهش در نيشابور است؟
محمد: فلماذا مرقده في نيشابور؟
علي: چون در سن پيري، به نيشابور آمد وتا پايان عمرش در اينجا زندگي کرد.
علي: لأنّه جاء إلي نيشابور في سنّ الشيخوخة وعاش هنا حتي آخر عمره.
محمد: آيا تابلوهايش هم در نيشابور است؟
محمد: هل لوحاته أيضاً في نيشابور؟
علي: نه. تابلوهايش در موزه هاي مختلف ايران وکشورهاي ديگر است.
علي: لا. لوحاته في مختلف متاحف ايران والبلدان الأخري.

*******

نستمع الآن إلي الحوار کاملاً باللغة الفارسية فقط.

محمد: اين باغ بسيار زيباست. آرامگاه کمال الملک هم ديدني است.
علي: آيا مي داني کمال الملک که بود؟
محمد: فکر مي کنم نقاش بوده. درست است؟
علي: بله. او از بهترين نقاشان ايران بوده وحدود 80 سال پيش در گذشته است.
محمد: آيا او اهل شهر نيشابور بوده؟
علي: نه. کمال الملک کاشاني بوده ودر سن نوجواني به تهران، وبعد از آنجا به اروپا رفته است.

*******


محمد: آيا کمال الملک براي آموختن نقاشي به اروپا رفت؟
علي: بله، سپس به ايران بازگشت ومدير يک مدرسه هنري شد.
محمد: پس چرا آرامگاهش در نيشابور است؟
علي: چون در سن پيري، به نيشابور آمد وتا پايان عمرش در اينجا زندگي کرد.
محمد: آيا تابلوهايش هم در نيشابور است؟
علي: نه. تابلوهايش در موزه هاي مختلف ايران وکشورهاي ديگر است.



من مواضيع : حبیب عساکره 0 ( المهدي (ع) ‏منا أهل البيت )
0 من أهل السنة من قالوا بولادة المهدي (ع) )
0 كيف نصلي على النبي محمد (ص)؟ من کتب المخالفین
0 حدیث الثقلین من کتب المخالفین
0 سجل حضورك في زيــارة الإمام الحسين (ع) في يوم عاشــوراء

حبیب عساکره
عضو برونزي
رقم العضوية : 69554
الإنتساب : Dec 2011
المشاركات : 518
بمعدل : 0.11 يوميا

حبیب عساکره غير متصل

 عرض البوم صور حبیب عساکره

  مشاركة رقم : 3  
كاتب الموضوع : حبیب عساکره المنتدى : المنتدى العام
افتراضي
قديم بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:31 PM



هوا =الجو
خنک =بارد نسبياً
دلپذير =منعش
مي مانند =يبقون
مي مانند =يرغبون البقاء
چرا؟ =لماذا؟
چون=لأنّ
لذت مي برند =يستلذون
مي خواهند لذت ببرند =يريدون أن يستلذوا
مي رويم =نذهب
آرامگاه =مرقد
امامزاده=حفيد أحد الأئمة
دوست دارم=أحبّ

********



الحوار: الجزء الأول.

محمد: امروز صبح هوا سرد بود.
محمد: کان الجو بارداً صباح هذا اليوم.
علي: آره. صبح نيشابور خنک ودلپذير است. بعضي از مسافران دوست دارند شب در نيشابور بمانند.
علي: نعم. صباح نيشابور بارد نسبياً ومنعش. يحبّ بعض المسافرين أن يبقوا الليل في نيشابور.
محمد: چرا؟
محمد: لماذا؟
علي: چون مي خواهند از هواي صبح نيشابور لذت ببرند.
علي: لأنهم يريدون أن يستلذوا بجوّ صباح نيشابور.
محمد: امروز به کجا مي رويم؟
محمد: إلي أين نذهب اليوم؟
علي: براي ديدار از آرامگاه عطاّر وخياّم مي رويم.
علي: نذهب لزيارة مرقدي عطاّر والخيام.
محمد: خيلي خوب است. من اين دو شاعر ايراني را بسيار دوست دارم.
محمد: جميل جدّاً. أنا أحبّ هذين الشاعرين الايرانيين کثيراً.
علي: آرامگاه کمال الملک و يک امامزاده هم در آنجاست.
علي: هناک أيضاً مرقد کمال الملک وأحد أحفاد الأئمة.

********


المفردات: الجزء الثاني

آنجا =هناک
مي رويم =نذهب
دوست داري برويم =تحبّ أن نذهب
مسجد چوبي =مسجد خشبي
جا =مکان
جاها =أماکن
بسياري=کثير
دوربين =عدسة
دوربينت=عدستک
خريدي=إشتريتَ
مي خرم=أشتري

********


الحوار: الجزء الثاني.

محمد: بعد از ظهر چکار مي کنيم؟
محمد: ماذا نفعل بعد الظهر؟
علي: آيا دوست داري به مسجد چوبي برويم؟
علي: هل تحبّ أن نذهب إلي المسجد الخشبي؟
محمد: خوب است. اين شهر، جاهاي ديدني بسياري دارد.
محمد: جيدّ. لهذه المدينة أماکن ملفتة کثيرة.
علي: چون خيلي قديمي است. آيا براي دوربينت فيلم خريدي؟
علي: لأنّها قديمة جدّاً. هل اشتريت فيلماً لعدستک؟
محمد: نه. امروز مي خرم.
محمد: لا. أشتري اليوم.

********


ندعوکم الآن أعزاءنا المستمعين إلي أن تستمعوا معنا إلي الحوار کاملاً وباللغة الفارسية فقط.

محمد: امروز صبح هوا سرد بود.
علي: آره. صبح نيشابور خنک ودلپذير است. بعضي از مسافران دوست دارند شب در نيشابور بمانند.
محمد: چرا؟
علي: چون مي خواهند از هواي صبح نيشابور لذت ببرند.
محمد: امروز به کجا مي رويم؟
علي: براي ديدار از آرامگاه عطاّر وخياّم مي رويم.
محمد: خيلي خوب است. من اين دو شاعر ايراني را بسيار دوست دارم.
علي: آرامگاه کمال الملک و يک امامزاده هم در آنجاست.

********


محمد: بعد از ظهر چکار مي کنيم؟
علي: آيا دوست داري به مسجد چوبي برويم؟
محمد: خوب است. اين شهر، جاهاي ديدني بسياري دارد.
علي: چون خيلي قديمي است. آيا براي دوربينت فيلم خريدي؟
محمد: نه. امروز مي خرم.


من مواضيع : حبیب عساکره 0 ( المهدي (ع) ‏منا أهل البيت )
0 من أهل السنة من قالوا بولادة المهدي (ع) )
0 كيف نصلي على النبي محمد (ص)؟ من کتب المخالفین
0 حدیث الثقلین من کتب المخالفین
0 سجل حضورك في زيــارة الإمام الحسين (ع) في يوم عاشــوراء

حبیب عساکره
عضو برونزي
رقم العضوية : 69554
الإنتساب : Dec 2011
المشاركات : 518
بمعدل : 0.11 يوميا

حبیب عساکره غير متصل

 عرض البوم صور حبیب عساکره

  مشاركة رقم : 4  
كاتب الموضوع : حبیب عساکره المنتدى : المنتدى العام
افتراضي
قديم بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:31 PM


المفردات: الجزء الاول

من خوشحالم =أنا مسرور
سفر مي کنم =أسافر
جا =مکان
جاها =أماکن
مي بينيم =نشاهد
مي توانيم ببينيم =نستطيع أن نشاهد
کمي کويري =صحراوي قليلاً
مسجدها =مساجد
رستورانها =مطاعم
چون =لأنّ
ماشين =سيارة
ماشين ها =سيارات
تردد مي کنند =يترددون
مي رسيم =نصل
حدود=حوالي

********



الحوار: الجزء الأول.

محمد: من خوشحالم که با اتوبوس سفر مي کنم. مي توانيم روستاها وجاهاي زيبا را ببينيم.
محمد: أنا مسرور لأني أسافر بالباص ونستطيع أن نشاهد القري والأماکن الجميله.
علي: بله. جاده ي تهران- نيشابور قشنگ است. ولي کمي کويري است.
علي: نعم. طريق طهران- نيشابور جميلة. لکنّها صحراوية قليلاً.
محمد: مسجدها ورستورانهاي زيادي در اين جاده مي بينم.
محمد: أشاهد مساجد ومطاعم کثيرة في هذا الطريق.
علي: درست است. مساجد ورستورانهاي زيادي در مسير هست. چون ماشينهاي زيادي در اين جاده تردد مي کنند.
علي: صحيح. توجد مساجد ومطاعم کثيرة في الطريق. لأنّ سيارات کثيرة تتردد ، في هذا الطريق.
محمد: آيا بعد از ظهر به نيشابور مي رسيم؟
محمد: هل نصل نيشابور بعد الظهر؟
علي: بله. حدود ساعت 3 .
علي: نعم. حوالي الساعة الثالثة.

********


المفردات: الجزء الثاني

مي توانيم برويم = نستطيع أن نذهب
هتل=فندق
استراحت مي کنيم =نستريح
کمي =قليلاً
گردش مي کنيم =نتجوّل
بهترين =أفضل
سوغات =هديّة
چيست؟=ما هو؟
سنگ =حجر
فيروزه =فيروز
گران=غالي
نسبتاً =نسبياً
ارزان=رخيص
دوست دارم =أحبّ
انگشتر =خاتم
مي خرم=أشتري
دوست دارم بخرم=أحبّ أن أشتري

********


الحوار: الجزء الثاني.

محمد: آيا مي توانيم امشب به بازار ومسجد جامع نيشابور برويم.
محمد: هل نستطيع أن نذهب هذه الليلة إلي سوق نيشابور والمسجد الجامع؟
علي: حتماً. أول در هتل استراحت مي کنيم. بعد براي نماز به مسجد جامع مي رويم وکمي هم در بازار گردش مي کنيم.
علي: حتماً. نستريح أولاً في الفندق. ثمّ نذهب إلي المسجد الجامع لأداء الصلاة ونتجّول قليلاً أيضاً في السوق.
محمد: بهترين سوغات نيشابور چيست؟
محمد: ما هي أفضل هدية تؤخذ من نيشابور؟
علي: سنگ فيروزه. فيروزه نيشابور بهترين فيروزه دنياست.
علي: حجر الفيروز. فيروز نيشابور أفضل فيروز في العالم
محمد: فيروزه خيلي گران است؟محمد: الفيروز.. غال جداً؟
علي: نه، اين سنگ آبي زيبا، نسبتاً ارزان است.
علي: لا. هذا الحجر الأزرق الجميل، رخيص نسبياً.
محمد: خيلي دوست دارم يک انگشتر فيروزه بخرم.
محمد: أحبّ کثيراً أن أشتري خاتم فيروز.

********


نستمع الآن إلي کامل الحوار باللغة الفارسية.

محمد: من خوشحالم که با اتوبوس سفر مي کنم. مي توانيم روستاها وجاهاي زيبا را ببينيم.
علي: بله. جاده ي تهران- نيشابور قشنگ است. ولي کمي کويري است.
محمد: مسجدها ورستورانهاي زيادي در اين جاده مي بينم.
علي: درست است. مساجد ورستورانهاي زيادي در مسير هست. چون ماشينهاي زيادي در اين جاده تردد مي کنند.
محمد: آيا بعد از ظهر به نيشابور مي رسيم؟
علي: بله. حدود ساعت 3 .

********


محمد: آيا مي توانيم امشب به بازار ومسجد جامع نيشابور برويم.
علي: حتماً. أول در هتل استراحت مي کنيم. بعد براي نماز به مسجد جامع مي رويم وکمي هم در بازار گردش مي کنيم.
محمد: بهترين سوغات نيشابور چيست؟
علي: سنگ فيروزه. فيروزه نيشابور بهترين فيروزه دنياست.
محمد: فيروزه خيلي گران است؟
علي: نه، اين سنگ آبي زيبا، نسبتاً ارزان است.
محمد: خيلي دوست دارم يک انگشتر فيروزه بخرم.


من مواضيع : حبیب عساکره 0 ( المهدي (ع) ‏منا أهل البيت )
0 من أهل السنة من قالوا بولادة المهدي (ع) )
0 كيف نصلي على النبي محمد (ص)؟ من کتب المخالفین
0 حدیث الثقلین من کتب المخالفین
0 سجل حضورك في زيــارة الإمام الحسين (ع) في يوم عاشــوراء

حبیب عساکره
عضو برونزي
رقم العضوية : 69554
الإنتساب : Dec 2011
المشاركات : 518
بمعدل : 0.11 يوميا

حبیب عساکره غير متصل

 عرض البوم صور حبیب عساکره

  مشاركة رقم : 5  
كاتب الموضوع : حبیب عساکره المنتدى : المنتدى العام
افتراضي
قديم بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:32 PM


المفردات: الجزء الاول


مي داني= تعلم
مي دانم = أعلم
ايرانيها = الايرانيون
دوست دارند = يحبّون
وقتي = حينما
بر مي گردد = يعود
فاميل = أقارب
مي روند = يذهبون
رفتن = ذهاب
برگشتن= عودة
خانواده= أسرة
مي کشند= يذبحون
قرباني= قربان

*********


إذن نستمع الآن إلي الجزء الأول من الحوار.

حميد: مي داني که سفر حج براي ايرانيها خيلي مهم است.
حميد: تعلم أن السفر للحج مهم جداً للإيرانيين.
محمد: بله. مي دانم که ايرانيها سفر حج را دوست دارند.
محمد: نعم أعلم أنّ الايرانيين يحبّون السفر للحج
حميد: وقتي حاجي از مکه بر مي گردد، فاميل و دوستانش به فرودگاه مي روند.حميد: حينما يعود الحاج من مکة، يذهب أقاربه و أصدقاوه إلي المطار.
محمد: پس هم براي رفتن حاجي و هم براي برگشتن او به فرودگاه مي روند. درست است؟
محمد: إذن يذهبون إلي المطار عند ذهاب الحاج و عند عودته أيضاً. صحيح؟
حميد: بله. وقتي حاجي به خانه اش مي رسد، برايش گوسفند مي کشند.
حميد: نعم. حينما يصل الحاج إلي بيته، يذبحون له خروفاً.
محمد: چه کساني اين کار را مي کنند؟
محمد: من الذين يفعلون ذلک؟
حميد: افراد خانواده و فاميل براي حاجي گوسفند مي خرند و آن را قرباني مي کنند.
حميد: أفراد الأسرة و الأقرباء يشترون للحاج خروفاً و يذبحونه قرباناً.

*********



المفردات: الجزء الثاني

گذشت = مرّ
معلوم مي شود = يتـّضح
بعد از =بعد
شلوغ =مزدحم
يکي دو هفته =أسبوع أو أسبوعان
مهمان=ضيف
مهماني=وليمة- ضيافة
شام=عشاء
ناهار=غداء
دعوت مي کنند= يدعون

*********


والآن الجزء الثاني من الحوار.

محمد: آنچه گذشت معلوم مي شود که همه به ديدن حاجي مي روند. درست است؟
محمد: يتـّضح: مماّ مرّ أنّ الکلّ يذهبون لزيارة الحاج. صحيح؟
حميد: بله. همه دوستان و فاميل به ديدن حاجي مي روند.
حميد: نعم. کلّ الأصدقاء والأقرباء يذهبون لزيارة الحاج.
محمد: پس بعد از سفر حج، خانه حاجي خيلي شلوغ مي شود.
محمد: إذن بعد السفر للحج، يصبح بيت الحاج مزدحماً جداً.
حميد: بله. او يکي دو هفته مهمان دارد.
حميد: نعم. له ضيوف لأسبوع أو أسبوعين.
محمد: آيا مهماني رسمي هم دارد؟
محمد: هل له ضيافة رسمية أيضاً؟
حميد: بله. چند روز پس از بازگشت، حاجي همه را براي مهماني شام يا ناهار دعوت مي کند.
حميد: نعم. بعد عدة أيام من العودة، يدعو الحاج الجميع لوليمة عشاء أو غداء.

*********


الآن نعود ونستمع مرة أخري إلي الحوار کاملاً لکن باللغة الفارسية فقط.

حميد: مي داني که سفر حج براي ايرانيها خيلي مهم است.
محمد: بله. مي دانم که ايرانيها سفر حج را دوست دارند.
حميد: وقتي حاجي از مکه بر مي گردد، فاميل و دوستانش به فرودگاه مي روند.
محمد: پس هم براي رفتن حاجي و هم براي برگشتن او به فرودگاه مي روند. درست است؟
حميد: بله. وقتي حاجي به خانه اش مي رسد، برايش گوسفند مي کشند.
محمد: چه کساني اين کار را مي کنند؟
حميد: افراد خانواده و فاميل براي حاجي گوسفند مي خرند و آن را قرباني مي کنند.

*********


محمد: آنچه گذشت معلوم مي شود که همه به ديدن حاجي مي روند. درست است؟
حميد: بله. همه دوستان و فاميل به ديدن حاجي مي روند.
محمد: پس بعد از سفر حج، خانه حاجي خيلي شلوغ مي شود.
حميد: بله. او يکي دو هفته مهمان دارد.
محمد: آيا مهماني رسمي هم دارد؟
حميد: بله. چند روز پس از بازگشت، حاجي همه را براي مهماني شام يا ناهار دعوت مي کند.




من مواضيع : حبیب عساکره 0 ( المهدي (ع) ‏منا أهل البيت )
0 من أهل السنة من قالوا بولادة المهدي (ع) )
0 كيف نصلي على النبي محمد (ص)؟ من کتب المخالفین
0 حدیث الثقلین من کتب المخالفین
0 سجل حضورك في زيــارة الإمام الحسين (ع) في يوم عاشــوراء

حبیب عساکره
عضو برونزي
رقم العضوية : 69554
الإنتساب : Dec 2011
المشاركات : 518
بمعدل : 0.11 يوميا

حبیب عساکره غير متصل

 عرض البوم صور حبیب عساکره

  مشاركة رقم : 6  
كاتب الموضوع : حبیب عساکره المنتدى : المنتدى العام
افتراضي
قديم بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:33 PM


المفردات: الجزء الاول

ديشب = ليلة أمس
تلفن کردم = إتصلت هاتفياً
رفتي = ذهبت
فرودگاه = مطار
مي روند = يذهبون
مي خواستند بروند = أرادوا أن يذهبوا
حاجي = حاج
چرا؟ لماذا
چند روز = عدة أيام
آمدند= جاءوا
خداحافظي = توديع
خدا حافظي کردند = ودعّوا
رفتيم = ذهبنا
فاميل= أقارب
خانواده = أسرة
معمول = عادة

**********


کان هذا الجزء الأول من المفردات، والآن نستمع إلي الجزء الأول من الحوار.

محمد: ديشب کجا بودي؟ تلفن کردم در خانه نبودي.
محمد: أين کنتَ ليلة أمس؟ إتصلتُ هاتفياً ما کنتَ في البيت.
حميد: ديشب به فرودگاه رفتم. پدر ومادر سعيد مي خواستند به مکه بروند.
حميد: ليلة أمس ذهبت إلي المطار. والد سعيد ووالدته أرادا الذهاب إلي مکة.
محمد: خوب! تو چرا به فرودگاه رفتي؟
محمد: حسناً! أنتَ لماذا ذهبتَ إلي المطار؟
حميد: آنها چند روز قبل به خانه ما آمدند وخداحافظي کردند وديشب ما با آنها به فرودگاه رفتيم.
حميد: هم جاءوا إلي بيتنا قبل عدة أيام وودّعونا وليلة أمس نحن ذهبنا معهم إلي المطار.
محمد: آيا همه براي خداحافظي با حاجي به فرودگاه مي روند؟
محمد: هل يذهب الجميع الي المطار لتوديع الحاج؟
حميد: معمولاً دوستان وفاميل براي خداحافظي به خانه حاجي يا فرودگاه مي روند.
حميد: عادة يذهب الأصدقاء والأقارب الي بيت الحاج أو المطار للتوديع.

**********


المفردات: الجزء الثاني

قبل از = قبل
آداب = تقاليد
يکي = أحد
بدرقه = توديع
بعد از = بعد
سه روز = ثلاثة أيام
آش = شوربة
آش مي پزند = يطبخون الشوربة
توزيع مي کنند = يوزّعون
ديگران = آخرون
برگردد = يعود

**********



الحوار: الجزء الثاني.

محمد: پس ايرانيها، قبل ازسفر حج، آداب خاصي دارند.
محمد: إذن للإيرانيين تقاليد خاصة قبل سفر الحج.
حميد: بله. يکي از اين آداب، خداحافظي است.
حميد: نعم. أحد هذه التقاليد هو التوديع.
محمد: آيا براي خداحافظي آداب خاصي دارند؟
محمد: هل لهم تقاليد خاصة للتوديع؟
حميد: بله. آنها با أشعار عرفاني وصلوات، حاجي را بدرقه مي کنند.
حميد: نعم. هم يودّعون الحاج بأشعار عرفانية والصلوة علي النبيّ وآله.
محمد: جالب است.
محمد: رائع.
حميد: سه روز بعد از سفر حاجي نيز خانواده اش آش مي پزند وبين مردم توزيع مي کنند تا به سلامت بر گردد.
حميد: بعد ثلاثة أيام من سفر الحاج أيضاً تطبخ أسرته الشوربة وتوزعها علي الناس ليعود بسلام.
محمد: پس احتمالاً بعد از سفر حج هم آداب جالبي داريد.
محمد: إذن لکم احتمالاً تقاليد رائعة بعد سفر الحج أيضاً.
حميد: بله، همين طور است.
حميد: نعم، کذلک.

**********


إعادة لکامل الحوار بالفارسية فقط.

محمد: ديشب کجا بودي؟ تلفن کردم در خانه نبودي.
حميد: ديشب به فرودگاه رفتم. پدر ومادر سعيد مي خواستند به مکه بروند.
محمد: خوب! تو چرا به فرودگاه رفتي؟
حميد: آنها چند روز قبل به خانه ما آمدند وخداحافظي کردند وديشب ما با آنها به فرودگاه رفتيم.
محمد: آيا همه براي خداحافظي با حاجي به فرودگاه مي روند؟
حميد: معمولاً دوستان وفاميل براي خداحافظي به خانه حاجي يا فرودگاه مي روند.

**********


محمد: پس ايرانيها، قبل ازسفر حج، آداب خاصي دارند.
حميد: بله. يکي از اين آداب، خداحافظي است.
محمد: آيا براي خداحافظي آداب خاصي دارند؟
حميد: بله. آنها با أشعار عرفاني وصلوات، حاجي را بدرقه مي کنند.
محمد: جالب است.
حميد: سه روز بعد از سفر حاجي نيز خانواده اش آش مي پزند وبين مردم توزيع مي کنند تا به سلامت بر گردد.
محمد: پس احتمالاً بعد از سفر حج هم آداب جالبي داريد.
حميد: بله، همين طور است.


من مواضيع : حبیب عساکره 0 ( المهدي (ع) ‏منا أهل البيت )
0 من أهل السنة من قالوا بولادة المهدي (ع) )
0 كيف نصلي على النبي محمد (ص)؟ من کتب المخالفین
0 حدیث الثقلین من کتب المخالفین
0 سجل حضورك في زيــارة الإمام الحسين (ع) في يوم عاشــوراء

حبیب عساکره
عضو برونزي
رقم العضوية : 69554
الإنتساب : Dec 2011
المشاركات : 518
بمعدل : 0.11 يوميا

حبیب عساکره غير متصل

 عرض البوم صور حبیب عساکره

  مشاركة رقم : 7  
كاتب الموضوع : حبیب عساکره المنتدى : المنتدى العام
افتراضي
قديم بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:33 PM


المفردات: الجزء الاول

خوش به حالت = هنيئاً لک
اينجا = هذا المکان
تابستان = صيف
زمستان = شتاء
سرد = بارد
قـُله = قمة
صعود کرده اي = سبق أن صعدت
چقدر؟ما؟
وقتي= عندما
جوان = شاب
دوستان = أصدقاء
دوستانم = أصدقائي
يک بار = مرة واحدة
درياچه = بحيرة

********


الحوار: الجزء الاول

محمد: خوش به حالتان! روستاي شما بسيار زيباست.
محمد: هنيئاً لکم! قريتکم جميلة جداً.
پدر بزرگ: اينجا در تابستان خيلي قشنگ است، ولي در زمستان خيلي سرد است.
الجدّ: هذا المکان جميل جداً في الصيف، لکنهّ بارد جداً في الشتاء.
محمد: آيا به قله سبلان صعود کرده اي؟ اين قله چقدر زيباست!
محمد: هل سبق أن صعدت إلي قمة سبلان؟ ما أجمل هذه القمة!
پدربزرگ: وقتي جوان بودم، با دوستانم يک بار به درياچه رفتم.
الجدّ: عندما کنت شاباً، ذهبتُ مع أصدقائي مرة واحدة إلي البحيرة.
محمد: درياچه کجاست؟
محمد: أين البحيرة؟
پدر بزرگ: کوه سبلان يک کوه آتشفشاني است ودر قله آن يک درياچه هست.
الجدّ: جبل سبلان جبل برکاني وتوجد علي قمته بحيرة.
محمد: خيلي عالي است. پس تو ورزشکار بودي؟
محمد: رائع جداً. إذن أنت کنت رياضياً؟
پدر بزرگ: بله. من الآن هم ورزش مي کنم وبه چشمه آب گرم شابيل مي روم.
الجدّ: نعم. أنا أمارس الرياضة الآن أيضاً وأذهب إلي ينبوع الماء الحار في شابيل.

********


المفردات: الجزء الثاني

کجا؟ أين؟
چند ؟ کم؟
توريست = سائح
اينها = هولاء
تفريح = تنزّه
کوهنوردي = تسلّق الجبال
شنيدم = سمعتُ
دور = بعيد
مي آيند = يأتون
با هم = معاً
برويد = إذهبوا
مي رويم = نذهب

********


نستمع الآن إلي الحوار، الجزء الثاني.

محمد: شنيدم چند چشمه آب گرم در شهر سرعين هست.
محمد: سمعتُ أنه توجد في مدينة سرعين عدة ينابيع للماء الحار.
پدر بزرگ: بله. در سرعين وهم در اين روستا چند چشمه آب گرم هست.
چشمه هاي آب گرم شابيل خيلي دور نيست.
الجدّ: نعم. توجد في سرعين وفي هذه القرية أيضاً عدة ينابيع للماء الحار.
ينابيع الماء الحار في شابيل ليست بعيده جداً.
محمد: در اينجا مسافر وتوريست زياد هست. آيا اينها براي تفريح وکوهنوردي مي آيند؟
محمد: هنا مسافرون وسياح کثيرون. هل هولاء يأتون للتنزّه وتسلّق الجبال؟
پدر بزرگ: بله. سبلان وچشمه هاي آب گرم اينجا خيلي معروف است. با هم به چشمه هاي آب گرم هم برويد.
الجدّ: نعم. سبلان وينابيع الماء الحار هنا معروفة جداً. إذهبوا معاً إلي ينابيع الماء الحار أيضاً.
محمد: حتماً من وسعيد وعلي به چشمه هاي آب گرم مي رويم.
محمد: حتماً أنا وسعيد وعلي نذهب إلي ينابيع الماء الحار.

********


والآن نستمع إلي کامل الحوار بالفارسية فقط.

محمد: خوش به حالتان! روستاي شما بسيار زيباست.
پدر بزرگ: اينجا در تابستان خيلي قشنگ است، ولي در زمستان خيلي سرد است.
محمد: آيا به قله سبلان صعود کرده اي؟ اين قله چقدر زيباست!
پدربزرگ: وقتي جوان بودم، با دوستانم يک بار به درياچه رفتم.
محمد: درياچه کجاست؟
پدر بزرگ: کوه سبلان يک کوه آتشفشاني است ودر قله آن يک درياچه هست.
محمد: خيلي عالي است. پس تو ورزشکار بودي؟
پدر بزرگ: بله. من الآن هم ورزش مي کنم وبه چشمه آب گرم شابيل مي روم.

********


محمد: شنيدم چند چشمه آب گرم در شهر سرعين هست.
پدر بزرگ: بله. در سرعين وهم در اين روستا چند چشمه آب گرم هست.
چشمه هاي آب گرم شابيل خيلي دور نيست.
محمد: در اينجا مسافر وتوريست زياد هست. آيا اينها براي تفريح وکوهنوردي مي آيند؟
پدر بزرگ: بله. سبلان وچشمه هاي آب گرم اينجا خيلي معروف است. با هم به چشمه هاي آب گرم هم برويد.
محمد: حتماً من وسعيد وعلي به چشمه هاي آب گرم مي رويم.




من مواضيع : حبیب عساکره 0 ( المهدي (ع) ‏منا أهل البيت )
0 من أهل السنة من قالوا بولادة المهدي (ع) )
0 كيف نصلي على النبي محمد (ص)؟ من کتب المخالفین
0 حدیث الثقلین من کتب المخالفین
0 سجل حضورك في زيــارة الإمام الحسين (ع) في يوم عاشــوراء

حبیب عساکره
عضو برونزي
رقم العضوية : 69554
الإنتساب : Dec 2011
المشاركات : 518
بمعدل : 0.11 يوميا

حبیب عساکره غير متصل

 عرض البوم صور حبیب عساکره

  مشاركة رقم : 8  
كاتب الموضوع : حبیب عساکره المنتدى : المنتدى العام
افتراضي
قديم بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:34 PM


المفردات: الجزء الاول

اينجا= هنا
فکر مي کردم = کنتُ أظنّ
شهر = مدينة
کوچک = صغير
بزرگ = کبير
مرکز استان = مرکز المحافظة
به کجا؟ إلي أين؟
هتل = فندق
امروز = اليوم
مي مانيم = نبقي
فردا = غداً
خانه = بيت
پدر بزرگ = جد
روستا = قرية

***********


ونستمع الآن إلي الجزء الأول من الحوار:

سعيد: به اردبيل رسيديم. اينجا شهر اردبيل است.
سعيد: وصلنا الي أردبيل. هنا مدينة أردبيل.
محمد: فکر مي کردم اردبيل شهر کوچکي است. اما آن شهر بزرگ وزيبايي است.
محمد: کنتُ أظنّ أنّ اردبيل مدينة صغيرة. لکنّها مدينة کبيرة وجميلة.
سعيد: بله. شهر اردبيل مرکز استان اردبيل است.
سعيد: نعم. مدينة أردبيل هي مرکز محافظة اردبيل.
محمد: الآن به کجا مي رويم؟ به هتل؟
محمد: إلي أين نذهب الآن؟ إلي الفندق؟
سعيد: آره. امروز در اردبيل مي مانيم وفردا صبح به لاهرود مي رويم.
سعيد: نعم. اليوم نبقي في أردبيل وغداً صباحاً نذهب إلي لاهرود.
محمد: آيا خانه ي علي در لاهرود است؟
محمد: هل بيت عليّ في لاهرود؟
سعيد: نه. خانه پدربزرگ علي در لاهرود است. لاهرود روستاي بزرگي است.
سعيد: لا. بيت جدّ علي في لاهرود. لاهرود قرية کبيرة.

***********


المفردات: الجزء الثاني

مي بينيم = نشاهد
مي توانيم ببينيم = نستطيع أن نشاهد
قله = قمة
کوه = جبل
کوهنورد = متسلق الجبال
کوهنوردها = متسلّقو الجبال
سرد = بارد
سردتر = أبرد
داريم = لدينا
تقريبا خنک = بارد نسبياً
مي توانند صحبت کنند = يستطيعون أن يتکلموا
مي توانيم صحبت کنيم = نستطيع أن نتکلم

***********


نتابع الآن الحوار بين محمد وسعيد.

محمد: آيا مي توانيم از لاهرود قله کوه سبلان را ببينيم؟
محمد: هل نستطيع أن نشاهد من لاهرود قمة جبل سبلان؟
سعيد: البته. کوهنوردها هم از لاهرود به قله سبلان مي روند.
سعيد: طبعاً. متسلقو الجبال أيضاً يذهبون من لاهرود إلي قمة سبلان.
محمد: پس فکر مي کنم لاهرود از اردبيل سردتر است.
محمد: إذن أظنّ أنّ لاهرود أبرد من أردبيل.
سعيد: بله. ولي ما که لباس مناسب داريم. در آنجا هواي خنک ومزرعه هاي قشنگ وجود دارد.
سعيد: نعم. ولکن لدينا ملابس مناسبة. هناک الجو بارد نسبياً وتوجد مزارع جميلة.
محمد: آيا مردم آنجا مي توانند فارسي صحبت کنند؟
محمد: هل يستطيع الناس هناک أن يتکلموا الفارسية؟
سعيد: بله. مردم آنجا به فارسي وترکي صحبت مي کنند. ما مي توانيم با آنها فارسي صحبت کنيم.
سعيد: نعم. الناس هناک يتکلمون الفارسية والترکية. نحن نستطيع أن نتکلم معهم بالفارسية.

***********



نستمع مرة أخري إلي الحوار الکامل باللغة الفارسية.

سعيد: به اردبيل رسيديم. اينجا شهر اردبيل است.
محمد: فکر مي کردم اردبيل شهر کوچکي است. اما آن شهر بزرگ وزيبايي است.
سعيد: بله. شهر اردبيل مرکز استان اردبيل است.
محمد: الآن به کجا مي رويم؟ به هتل؟
سعيد: آره. امروز در اردبيل مي مانيم وفردا صبح به لاهرود مي رويم.
محمد: آيا خانه ي علي در لاهرود است؟
سعيد: نه. خانه پدربزرگ علي در لاهرود است. لاهرود روستاي بزرگي است.

***********



محمد: آيا مي توانيم از لاهرود قله کوه سبلان را ببينيم؟
سعيد: البته. کوهنوردها هم از لاهرود به قله سبلان مي روند.
محمد: پس فکر مي کنم لاهرود از اردبيل سردتر است.
سعيد: بله. ولي ما که لباس مناسب داريم. در آنجا هواي خنک ومزرعه هاي قشنگ وجود دارد.
محمد: آيا مردم آنجا مي توانند فارسي صحبت کنند؟
سعيد: بله. مردم آنجا به فارسي وترکي صحبت مي کنند. ما مي توانيم با آنها فارسي صحبت کنيم.




من مواضيع : حبیب عساکره 0 ( المهدي (ع) ‏منا أهل البيت )
0 من أهل السنة من قالوا بولادة المهدي (ع) )
0 كيف نصلي على النبي محمد (ص)؟ من کتب المخالفین
0 حدیث الثقلین من کتب المخالفین
0 سجل حضورك في زيــارة الإمام الحسين (ع) في يوم عاشــوراء

حبیب عساکره
عضو برونزي
رقم العضوية : 69554
الإنتساب : Dec 2011
المشاركات : 518
بمعدل : 0.11 يوميا

حبیب عساکره غير متصل

 عرض البوم صور حبیب عساکره

  مشاركة رقم : 9  
كاتب الموضوع : حبیب عساکره المنتدى : المنتدى العام
افتراضي
قديم بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:36 PM


المفردات: الجزء الاول

دو طرف = جانبان
جاده = طريق
جنگل = الغابة
جنگلها = غابات
اينجا= هنا
دوست دارم = أحبّ
کي؟متي؟
مي رسيم = نصل
ساعت پنج = الساعة الخامسة
خسته شدي = تعبتَ
خسته نمي شوم = لا أتعبُ
سرسبز = أرض خضراء
هواي خنک = جو لطيف
خنکتر = أبرد قليلاً، ألطف
به هم = ببعض
نزديک = قريب
نزديکتر = أقرب
شهر= مدينة
شهرها = مدن

************


تعلّمنا الجزء الأول من المفردات والآن إلي الجزء الأول من الحوار.

محمد: چه جالب! در دو طرف جاده يا مزرعه است يا جنگل.
محمد: ما أروعه! علي جانبي الطريق إمّا مزرعة أوغابة.
سعيد: آره. من جنگلهاي اينجا را خيلي دوست دارم.
سعيد: نعم. أنا أحبّ الغابات هنا کثيراً.
محمد: کي به اردبيل مي رسيم؟
محمد: متي نصل أردبيل؟
سعيد: ساعت پنج. آيا خسته شدي؟
سعيد: الساعة الخامسة. هل تعبتَ؟
محمد: نه. اينجا زمين بسيار زيبا وسرسبز است. خسته نمي شوم.
محمد: لا. هذه الأرض جميل جداً وخضراء. لا أتعبُ.
سعيد: بله. اينجا سرسبز تر از تهران است وهوا هم خنکتر ولطيف تر است.
سعيد: نعم. هذا المکان أکثر خضاراً من طهران والجو أيضاً أبرد قليلاً وألطف.
محمد: اينجا شهرها به هم نزديکترند.
محمد: المدن في هذا المکان أقرب من بعضها.

************


المفردات: الجزء الثاني

به خاطر = بسبب
هواي خوب = جو لطيف
روستا = قرية
روستاها = قري
زياد = کثير
ببين = أنظر
گاو = بقرة
گاوها = البقر
گوسفند = خروف
گوسفندها = خرفان
مي بينم = أري
دامداري = تربية المواشي
کار = مهنة
فکر مي کنم = أظنّ
همين طور = کذلک
سنتي = تقليدي
مدرن = حديث
داريم = لنا

************


ندعوکم الآن إلي متابعة الجزء الثاني من الحوار.

سعيد: به خاطر هواي خوب، شهرها وروستا هاي زيادي در اينجا هست.
سعيد: بسبب الجو اللطيف، توجد هنا مدن وقري کثيرة.
محمد: آنجا را ببين! گاوها وگوسفندهاي زيادي نزديک جاده هستند.
محمد: أنظر هناک! توجد بقرات وخرفان کثيره قرب الطريق.
سعيد: دامداري يک کار مهم براي اهالي روستاهاست.
سعيد: تربية المواشي مهنة مهمة لأهالي القري.
محمد: آيا اين گاوها وگوسفندها مال اهالي همين منطقه هستند؟
محمد: هل هذه البقرات والخرفان هي لأهالي نفس هذه المنطقة؟
سعيد: بله. فکر مي کنم همين طور است.
سعيد: نعم. أظنّ کذلک.
محمد: آيا دامداري در ايران سنتي است؟
محمد: هل تربية المواشي تقليدية في ايران؟
سعيد: مردم روستا ها، گاو وگوسفند دارند. ولي مزارع دامداري مدرن هم داريم.
سعيد: لأبناء القري، بقرات وخرفان. لکن لنا مزارع حديثة أيضاً لتربية المواشي.

************


نستمع الآن إلي الحوار ثانية باللغة الفارسية.

سعيد: به خاطر هواي خوب، شهرها وروستا هاي زيادي در اينجا هست.
محمد: آنجا را ببين! گاوها وگوسفندهاي زيادي نزديک جاده هستند.
سعيد: دامداري يک کار مهم براي اهالي روستاهاست.
محمد: آيا اين گاوها وگوسفندها مال اهالي همين منطقه هستند؟
سعيد: بله. فکر مي کنم همين طور است.
محمد: آيا دامداري در ايران سنتي است؟
سعيد: مردم روستا ها، گاو وگوسفند دارند. ولي مزارع دامداري مدرن هم داريم.


من مواضيع : حبیب عساکره 0 ( المهدي (ع) ‏منا أهل البيت )
0 من أهل السنة من قالوا بولادة المهدي (ع) )
0 كيف نصلي على النبي محمد (ص)؟ من کتب المخالفین
0 حدیث الثقلین من کتب المخالفین
0 سجل حضورك في زيــارة الإمام الحسين (ع) في يوم عاشــوراء

حبیب عساکره
عضو برونزي
رقم العضوية : 69554
الإنتساب : Dec 2011
المشاركات : 518
بمعدل : 0.11 يوميا

حبیب عساکره غير متصل

 عرض البوم صور حبیب عساکره

  مشاركة رقم : 10  
كاتب الموضوع : حبیب عساکره المنتدى : المنتدى العام
افتراضي
قديم بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:38 PM


المفردات: الجزء الاول

مي خواهم بروم =أريد أن أذهب
خوش به حالت = هنيئاً لک
التماس دعا = أسألک الدعاء
محتاجيم به دعا = نحن بحاجة إلي الدعاء
چه مي گويند؟ ماذا يقولون؟
مي گوييم = نقول
پس = إذن

***********


إذن نستمع إلي الحوار أولاً بين محمد وعلي.

محمد: فردا مي خواهم با سعيد به مسجد جمکران بروم.
محمد: غداً ... أريد أن أذهب مع سعيد الي مسجد جمکران.
علي: خوش به حالت. التماس دعا.
علي: هنيئاً لک. أسألک الدعاء.
محمد: ايرانيها در جواب التماس دعا چه مي گويند؟
محمد: ماذا يقول الإيرانيون في جواب أسألک الدعاء؟
علي: مي گوييم محتاجيم به دعا.
علي: نقول نحن بحاجة إلي الدعاء.
محمد: پس ... محتاجيم به دعا.
محمد: إذن ... نحن بحاجة إلي الدعاء.

***********


والآن نستمع إلي الحوار بين محمد وعلي مرة أخري لکن بالفارسية فقط.

محمد: فردا مي خواهم با سعيد به مسجد جمکران بروم.
علي: خوش به حالت. التماس دعا.
محمد: ايرانيها در جواب التماس دعا چه مي گويند؟
علي: مي گوييم محتاجيم به دعا.
محمد: پس ... محتاجيم به دعا.

***********


المفردات: الجزء الثاني

گنبد = قبة
آبي = أزرق
شلوغ = مزدحم
سه شنبه = الثلاثاء
مردم = الناس
شهر = مدينة
مي آيند = يأتون
اينجا = هنا
ماشين = سيارة
ماشين را پارک مي کني = ترکن السيارة
سمت = جهة
راست = يمين
خيابان = شارع
ماشين را پارک مي کنم = أرکن السيارة
کي؟ متي؟
شروع مي شود = يبدأ
نماز خواندن = إقامة الصلاة
وقت داريم = لدينا وقت
نيم ساعت = نصف ساعة
ديگر= آخر

***********


نعود إلي الحوار وهذه المرة بين محمد وسعيد.

محمد: آيا آن گنبد مسجد جمکران است؟
محمد: هل تلک القبة قبة مسجد جمکران؟
سعيد: بله. آن گنبد آبي وزيباي مسجد جمکران است.
سعيد: نعم. تلک القبة الزرقاء والجميلة هي قبة مسجد جمکران.
محمد: چه مسجد بزرگي است! خيلي هم شلوغ است.
محمد: ما أکبر هذا المسجد! مزدحم جداً أيضاً.
سعيد: بله. سه شنبه ها، مردم زيادي از شهرهاي قم وتهران به اينجا مي آيند.
سعيد: نعم. أيام الثلاثاء، يأتي الي هنا کثير من الناس من مدينة قم وطهران.
محمد: خيلي شلوغ است. ماشين را کجا پارک مي کني.
محمد: مزدحم جداً. أين ترکنُ السيارة؟
سعيد: در سمت راست، در آن خيابان ماشين را پارک مي کنم؟
سعيد: في الجهة اليمني، في ذلک الشارع أرکن السيارة.
محمد: مراسم دعا کي شروع مي شود؟
محمد: متي تبدأ مراسم الدعاء؟
سعيد: نيم ساعت بعد. براي نماز خواندن وقت داريم.
سعيد: بعد نصف ساعة. لدنيا وقت لإقامة الصلاة.

***********


نستمع مرة اخري إلي الحوار بالفارسية فقط.
محمد: آيا آن گنبد مسجد جمکران است؟
سعيد: بله. آن گنبد آبي وزيباي مسجد جمکران است.
محمد: چه مسجد بزرگي است! خيلي هم شلوغ است.
سعيد: بله. سه شنبه ها، مردم زيادي از شهرهاي قم وتهران به اينجا مي آيند.
محمد: خيلي شلوغ است. ماشين را کجا پارک مي کني.
سعيد: در سمت راست، در آن خيابان ماشين را پارک مي کنم؟
محمد: مراسم دعا کي شروع مي شود؟
سعيد: نيم ساعت بعد. براي نماز خواندن وقت داريم.




من مواضيع : حبیب عساکره 0 ( المهدي (ع) ‏منا أهل البيت )
0 من أهل السنة من قالوا بولادة المهدي (ع) )
0 كيف نصلي على النبي محمد (ص)؟ من کتب المخالفین
0 حدیث الثقلین من کتب المخالفین
0 سجل حضورك في زيــارة الإمام الحسين (ع) في يوم عاشــوراء
إضافة رد

مواقع النشر (المفضلة)



تعليمات المشاركة
لا تستطيع إضافة مواضيع جديدة
لا تستطيع الرد على المواضيع
لا تستطيع إرفاق ملفات
لا تستطيع تعديل مشاركاتك

BB code is متاحة
كود [IMG] متاحة
كود HTML معطلة

الانتقال السريع

الشبكة: أحد مواقع المجموعة الشيعية للإعلام

الساعة الآن: 01:55 PM.

بحسب توقيت النجف الأشرف

Powered by vBulletin 3.8.14 by DRC © 2000 - 2024
جميع الحقوق محفوظة لـ منتديات أنا شيعـي العالمية


تصميم شبكة التصاميم الشيعية